دسته : دلنوشته , شعرهای عاشقانه , عکس نوشته , نبض احساس , ,

سه شنبه، چهارشنبه، پنج شنبه و جمعه
می شمارم روزها را
1، 2، 3 ،4
خط می زنم ساعت ها را
آبی، قرمز، سفید، مشکی
عوض می کنم شال هایم را
بارها و بارها مرور میکنم حرفایم را
قرار است بزرگترین اتفاق زندگیم بیافتد
تو به دیدنم می آیی.
خدایا بگذرد این روزها
برسد هرچه زودتر آنکه برده از من
آرام و قرارم را
مدت هاست برای دیدنت نقشه ها ریخته ام
میخواهم بعد دیدنت
به تمام عالم و آدم
هر غریبه و آشنایی
اصلا به هر رهگذری
بگویم این همان آدمیست که
آرام و قرارم را، شب و روزم را، دل و دینم را
همه را به یکباره از آن خود کرده،
همان کسی که بی توجه به پایان راه دوستش دارم.
تو بیا...
من، روز، ساعت و تمام آدم های این شهر چشم انتظار توایم.
تنها تو بیا.
ای عزیزترینم
تا با تمام وجودم بگویم:
"دوستت دارم"
جمله از خودم (فرزانه)
برچسب ها : دلنوشته , شعرهای عاشقانه , عکس نوشته , نبض احساس ,