دسته : شعرهای عاشقانه , شاعران معاصر , عکس نوشته , ,

"بی تو مهتاب شبی باز از آن کوچه گذشتم"
"همه تن چشم شدم خیره به دنبال تو گشتم"
خاطراتت همه طی شد ، به ته کوچه رسیدم
و تو را بین شلوغی ، از سر حادثه دیدم
دیدمت باز همانجا با همان اخم قدیمی
توامان درد است و لذت کندن زخم قدیمی
و همان سنگ و همان کوه و همان قله ی مغرور
و همان چادر مشکی که نمایاندی اش از دور
لبه ی روسری آبی و آن دختر سنگین
که پر از شور و نشاطی پشت ان چهره غمگین
باورم نیست چه دیدم آن شب سرد و مه الود
توی دست تو کتاب غزل و شعر خودم بود
ان کتاب غزلی که خون دل رفته به پایش
چقدر خوب که آرام نشسته سر جایش
بعد از ان لحظه که چشمان من افتاد به دستت
یک نفر امد و یک شاخه ی گل داد به دستت
یک نفر امد و لبخند به لب های تو آمد
با کتابم غزلم بود که دستت جلو آمد
من به عشق تو غزل گفتم و اخر سرش این شد
قلبم از جای خودش کنده شد و نقش زمین شد
تو همان دختر خوشبخت و همان قدر جوانی
از خدا خواسته ام کاش همینطور بمانی
من همان بی کس قبلم با همان قلب شکسته
با همان فاصله از تو و همان عاشق خسته
سید تقی سیدی
برچسب ها : سید تقی سیدی،شعر , عاشقانه , عکس نوشته , شاعر , معاصر ,
دسته : شعرهای عاشقانه , شاعران معاصر , تلخ نوشته , عکس نوشته , ,

شاهد مرگ غم انگیز بهارم چه کنم؟
ابر دلتنگم اگر زار نبارم چه کنم؟
نیست از هیچ طرف راه برون شد زشبم
زلف افشان تو گردیده حصارم چه کنم؟
از ازل ایل و تبارم همه عاشق بودند
سخت دلبسته ی این ایل و تبارم چه کنم؟
من کزین فاصله غارت شده ی چشم تو ام
چون به دیدار تو افتد سرو کارم چه کنم؟
یک به یک با مژه هایت دل من مشغول است
میله های قفسم را نشمارم چه کنم؟
سید حسن حسینی
برچسب ها : سیدحسن , حسینی , شعر , عاشقانه , شاعر , معاصر , عکس نوشته ,
دسته : شعرهای عاشقانه , شاعران معاصر , پویا جمشیدی , تلخ نوشته , عکس نوشته , ,

باز پاییز برای تو نبارم سخت است
پای هر خاطره ات بغض نکارم سخت است
هر نفس درد بیاید برود، حرفی نیست
قاب عکست بشود دار و ندارم سخت است
با غزل زار زدم: بند به بندم همه تو
اینکه باور نکنی بی کس و کارم سخت است
مثل فرهاد شدن، عاقبت مجنونهاست
این حقیقت که نباشی تو کنارم سخت است
ای که چشمان تو آرامش بیگانه شدند
دل بریدن بشود قول و قرارم سخت است
من که یک عمر نگاهم به قدمهای تو بود
بعد ِ مرگم نزنی سر به مزارم سخت است
ای نفسگیر ترین حادثه ی فصل خزان
من به اسمت برسم، سخت نبارم ... سخت است
پویاجمشیدی
شعر "دل بریدن بشود قول و قرارم سخت است" از دفتر شعر "هیچ صدایی شبیه تو نیست" شاعر "پويا جمشيدي"
برچسب ها : پویا , جمشیدی , شعر , عاشقانه , شاعر , معاصر , عکس نوشته ,
دسته : شعرهای عاشقانه , شاعران معاصر , پویا جمشیدی , تلخ نوشته , عکس نوشته , ,

نه! نگفتم دوستت دارم ولی جانم تویی
خالق هر لحظه از این عشق پنهانم تویی
-با نگاهت داغ یک رویای شیرین بر دلم
می نشانی تا بفهمم حکم ویرانم تویی
بیقراری میکند در شعر هم رویای تو
باعث بی تابی چشمان گریانم تویی
آمدی تا من فقط مومن به چشمانت شوم
ربّنا و آتنا"ی بین دستانم تویی"
گرگهای چشم تو، آدم به آدم می درند
من نمیترسم از آن وقتی که چوپانم تویی
عشق ِ دورم از کجای قلعه ام وارد شدی؟
که ندیدی در حریمم، ماه و سلطانم تویی
درد یعنی حرفی از نام تو در این شعر نیست
من غلط کردم نگفتم! دین و ایمانم تویی
نه زلیخا هم نمیفهمد همین حال مرا
تا جهنم میروم حالا که شیطانم تویی
در غزلهایم شکستم، ذره ذره...راضی ام
منزوی باشم، نباشم،حرف پایانم تویی
تا قیامت در میان سینه حبست می کنم
تا قیامت حسرت چشمان حیرانم تویی
_______________
پویا جمشیدی
شعر "من غلط کردم نگفتم! دین و ایمانم تویی" از دفتر شعر "هیچ صدایی شبیه تو نیست" شاعر "پويا جمشيدي"
برچسب ها : پویا , جمشیدی , شعر , عاشقانه , شاعر , معاصر , عکس نوشته , تلخ نوشته ,
دسته : شعرهای عاشقانه , شاعران معاصر , پویا جمشیدی , تلخ نوشته , عکس نوشته , ,

.
بايد كسي باشد شبي ماتم بگيرد
وقتي نبودم صورتش را غم بگيرد
بايد كسي باشد كه عكس خنده ام را
در لابه لاي گريه اش محكم بگيرد
چشمش به هر كوچه خياباني بيافتد
باران تنهاتر شدن، نَم نَم... بگيرد
هي شهر را با خاطراتش در نَوَردَد
آينده اش را سايه اي مبهم بگيرد
از گريه هاي او خدا قلبش بلرزد
از گريه هاي او نفسهايم بگيرد
من! جاي خالي باشم و او هم برايم
هر پنج شنبه شاخه اي مريم بگيرد
پوياجمشيدی
.
.
شعر "باید کسی باشد شبی ماتم بگیرد" از دفتر شعر "هیچ صدایی شبیه تو نیست" شاعر "پويا جمشيدي"
برچسب ها : پویا , جمشیدی , شعر , عاشقانه , شاعر , معاصر , عکس نوشته ,
دسته : شعرهای عاشقانه , شاعران معاصر , پویا جمشیدی , تلخ نوشته , ,

غرق یک خاطره باشی و به آخر بِرِسی
به غم انگیزترین صفحه ی دفتر برسی
به سرت هی بزند تا بروی رو به عقب
که به یک حادثه یا یک غم بهتر برسی
از غزل کام بگیری و بسوزی هر شب
سر این رابطه اینبار به باور برسی
عشق یعنی که بخواهی و بمیری، ای وای!
آنقَدَر دیر ، دمِ رفتن او سر برسی
باخدا عهد ببندی و بگوید باشد
دست آخر که به یک شانه ی دیگر برسی!
آرزوهای محال دل بی تو یعنی
لحظه ای چشم ببندم ، تو هم از در . . .
____________
پویا جمشیدی
شعر "غرق یک خاطره باشی و به آخر بِرِسی" از دفتر شعر "هیچ صدایی شبیه تو نیست" شاعر "پويا جمشيدي"
برچسب ها : پویا , جمشیدی , شعر , عاشقانه , شاعر , معاصر , عکس نوشته , تلخ نوشته ,
دسته : شعرهای عاشقانه , شاعران معاصر , پویا جمشیدی , تلخ نوشته , عکس نوشته , ,

از این تنهایی بیزارم
از این با هم نبودنها
از این غربت
از این حسرت
از این بیهوده بودنها
شبها تا صبح بیدارم.
چقدر می باید اندوه داشت
چقدر می باید دلگیر بود . . .
من از دلتنگی بیزارم .
شعر "ازاین بیهوده بودنها" از دفتر شعر "خاطرات گمشده" شاعر "پويا جمشيدي"
برچسب ها : پویا , جمشیدی , شعر , عاشقانه , شاعر , معاصر , عکس نوشته ,
دسته : شاعران معاصر , پویا جمشیدی , عکس نوشته , ,

لای موهایت همیشه یک گل سر داشتی
لاغر و ساده ولی چشمان محشر داشتی
مثل اسکندر به قلبم می زدی با هر نفس
قتل عامم کردی و چشم ستمگر داشتی
شهر، شهرم را به آتش می کشیدی دم به دم
بی پناهی بودم و در من،تو لشکر داشتی
مطلع شعرم شدی با هر غزل میخواندمت
مطمئن بودم که با من حال بهتر داشتی
زندگی اما برایم خواب دیگر دیده بود
با رژ قرمز، کنارش شالی از پر داشتی
بی قراری های من رسواترم میکرد و تو
شاعر گم کرده راهی دست آخر داشتی
خوش خیالی هایم از این با تو بودن بس نبود
من میان این همه مهره، تو بد برداشتی
های هایم میگذشت از کوچه های بی کسی
لا اله "غیر تو"، ایکاش باور داشتی
سالهایم هی گذشت و داغ تو جان می گرفت
فکر اینکه این همه مدت چه در سر داشتی؟
تا که روزی کودکی دیدم کنارم . . . لعنتی
غرقِ چشمانش شدم، حالا تو دختر داشتی
دیدمت اما نگاهت سرد آمد سمت من
ساده تنها رد شدی با دیده ی تر داشتی
می چکاندی قطره قطره سالهای رفته را
روی مرد خسته ای که در برابر داشتی
با نگاهی وقت رفتن تلخ فهماندی به من
عاشقم بودی ، اگرچه... یار دیگر داشتی
شعر "لای موهایت همیشه یک گل سر داشتی" از دفتر شعر "هیچ صدایی شبیه تو نیست" شاعر "پويا جمشيدي"
برچسب ها : پویا , جمشیدی , شعر , عاشقانه , شاعر , معاصر , عکس نوشته ,