دسته : دلنوشته , شعرهای عاشقانه , شاعران معاصر , تلخ نوشته , ,
اینکه ما را پس میزنند و باز هم دوستشان داریم؛
اینکه جوابِ پیاممان را یکی در میان میدهند
و ما هر لحظه به بهانهی دلتنگی پیام میدهیم؛
اینکه سرد بودنشان را با گرمی جواب میدهیم؛
اینکه خیلی وقت است که رفته اند
و ما باز خودمان را به در و دیوار میزنیم که بمانند
یعنی برای دوست داشته شدنمان "باج" میدهیم...!
از ما که گذشت
اما بیایید به نسل بعدمان یاد دهیم
برای یک دوست داشته شدنِ موقت باج ندهند
حتی اگر به قیمت جان کندشان باشد...
سحر رستگار
برچسب ها : دل نوشته , تلخ نوشته , عاشقانه , شاعر , معاصر ,
دسته : دلنوشته , شعرهای عاشقانه , شاعران معاصر , تلخ نوشته , عکس نوشته , ,

فکر کردی آدمها چه جور از چشم میافتند؛
حتما که نباید یک چاقو را تا دسته توی پشتت فرو کنند،
یا تویِ خیابان با کسی ببینیشان،
یا گُل از گُل شکفتنشان به وقت حرف زدن با دیگری را تماشا کنی...
آدمها با وقتهایی که باید باشند و نیستند از چشم میافتند،
با حرفهایی که میدانند گفتنشان از این رو به آن رو میکند
زندگیات را ولی لب از لب باز نمیکنند،
آدمها با عکسهایی که باید و نمیفرستند،
با لبخندهایی که باید و نمیزنند،
با شببخیرهایی که باید قبل از پلک بستن بگویند و نمیگویند،
با دلتنگیهایی که باید...
از چشمانت میافتند و تمام میشوند...
فاطمه جوادی
برچسب ها : دل نوشته، تلخ نوشته، عاشقانه، شاعر، معاصر ,