دسته : دلنوشته , حمید مصدق , ,
در میان من و تو فاصله هاست
گاه می اندیشم
می توانی تو به لبخندی این فاصله را برداری
تو توانایی بخشش داری
دستهای تو توانایی آن را دارد
که مرا
زندگانی بخشد
چشمهای تو به
من می بخشد
شور عشق و مستی
و تو چون مصرع شعری زیبا
سطر برجسته ای از زندگی من هستی
دفتر عمر مرا
با وجود تو شکوهی دیگر
رونقی دیگر هست
می توانی تو به من
زندگانی بخشی
یا بگیری از من
آنچه را می بخشی
دسته : دلنوشته , شعرهای عاشقانه , شاعران معاصر , علی قاضی نظام , تلخ نوشته , ,

هرشب
خیال میکنم دارمت...
کنار خودم....
برایت چای میریزم و
شروع میکنم از روزمرگیهایم سخن گفتن
هر روز
چشم باز میکنم
چای یخ کردهات را سر میکشم
و با نداشتنت خیلی منطقی کنار میآیم
این زندگی من بعد از توست.
علی قاضی نظام
برچسب ها : علی،قاضی،نظام،دل نوشته، تلخ نوشته،شاعر، معاصر، عاشقانه ,
دسته : دلنوشته , شعرهای عاشقانه , شاعران معاصر , علی قاضی نظام , تلخ نوشته , ,

عرضه ى دوست داشتن اگر نداريد
توانِ نگه داشتن اگر نداريد
خراب نكنيد احساسِ پاكِ آدمهايى كه بعد از شما
ميخواهند واقعاً عاشقى كنند
شما مى آييد
وعده اى ميدهيد
سرتان را مى اندازيد و مى رويد به ناكجا
آدمِ بعد از شما اما
بايد جان بكَنَد تا ثابت كند مثلِ شما و امثالِ شما نيست
عرضه ى دوست داشتن اگر نداريد،
خراب نكنيد همين اندك ريتمِ شيرينِ عاشقى را كه جريان دارد
علی قاضی نظام
برچسب ها : علی،قاضی،نظام،دل نوشته، تلخ نوشته،شاعر، معاصر، عاشقانه ,
دسته : دلنوشته , شعرهای عاشقانه , شاعران معاصر , تلخ نوشته , ,
اینکه ما را پس میزنند و باز هم دوستشان داریم؛
اینکه جوابِ پیاممان را یکی در میان میدهند
و ما هر لحظه به بهانهی دلتنگی پیام میدهیم؛
اینکه سرد بودنشان را با گرمی جواب میدهیم؛
اینکه خیلی وقت است که رفته اند
و ما باز خودمان را به در و دیوار میزنیم که بمانند
یعنی برای دوست داشته شدنمان "باج" میدهیم...!
از ما که گذشت
اما بیایید به نسل بعدمان یاد دهیم
برای یک دوست داشته شدنِ موقت باج ندهند
حتی اگر به قیمت جان کندشان باشد...
سحر رستگار
برچسب ها : دل نوشته , تلخ نوشته , عاشقانه , شاعر , معاصر ,
دسته : دلنوشته , شعرهای عاشقانه , شاعران معاصر , تلخ نوشته , عکس نوشته , ,

فکر کردی آدمها چه جور از چشم میافتند؛
حتما که نباید یک چاقو را تا دسته توی پشتت فرو کنند،
یا تویِ خیابان با کسی ببینیشان،
یا گُل از گُل شکفتنشان به وقت حرف زدن با دیگری را تماشا کنی...
آدمها با وقتهایی که باید باشند و نیستند از چشم میافتند،
با حرفهایی که میدانند گفتنشان از این رو به آن رو میکند
زندگیات را ولی لب از لب باز نمیکنند،
آدمها با عکسهایی که باید و نمیفرستند،
با لبخندهایی که باید و نمیزنند،
با شببخیرهایی که باید قبل از پلک بستن بگویند و نمیگویند،
با دلتنگیهایی که باید...
از چشمانت میافتند و تمام میشوند...
فاطمه جوادی
برچسب ها : دل نوشته، تلخ نوشته، عاشقانه، شاعر، معاصر ,