دسته : دلنوشته , تلخ نوشته , عکس نوشته , ,
گوشه ی آغوشت را نذر من کنی، به آرزوهایم می رسم...

من کمی وقت میخوام، تا ازت سرد بشم
شبیه دنیایی، که لهم کرد بشم

لبریزِ توام
لبریز
تنها
ترسیده
و غمگین..
ببین که کابوسِ نبودن
با بودنِ یک آدم چه میکند...

برچسب ها : عاشقانه , دلنوشته , تلخ نوشته , عکس نوشته ,
دسته : دلنوشته , تلخ نوشته , عکس نوشته , ,
گـاهـی بــاید رفـت و بعضـی چیــزهای بردنـی را بـا خـود بــرد ،
مـثل یـــــاد ،مـثل غــرور ،
و آنچــه ماندنـیست را جــا گــذاشت ،
مـثل خــاطره ،مـثل لبـخند ،
رفـتنت ماندنــی مــی شود ، وقتــی کـه نبــاید بـروی ،
و ماندنــت رفـتنــی مــی شود ، وقتـی کـه نبــاید بمـانــی ...!

در صدا کردنِ نامِ تو
یک «کجایی؟!» پنهان است،
یک «کاش میبودی»،
یک «کاش باشی»،
یک «کاش نمیرفتی»...
من نامِ تو را
حذف به قرینه یِ این همه دلتنگی و پرسش صدا میزنم...

ﺑﻪ ﺗﻮ ﺳﻮﮔﻨﺪ ، ﺑﻪ ﺭﺍﺯ ﮔﻞ ﺳﺮﺥ
ﻭ ﺑﻪ ﭘﺮﻭﺍﻧﻪ ﮐﻪ ﺩﺭ ﻋﺸﻖ ﻓﻨﺎ ﻣﯽ ﮔﺮﺩﺩ
ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺯﯾﺒﺎ ﻧﯿﺴﺖ ، ﺁﻧﭽﻪ ﺯﯾﺒﺎﺳﺖ ﺗﻮﯾﯽ
ﺗﻮ ﮐﻪ ﺁﻏﺎﺯ من و ﻟﺤﻈﻪ ﯼ ﭘﺎﯾﺎﻥ ﻣﻨﯽ

برچسب ها : عاشقانه , دلنوشته , تلخ نوشته , عکس نوشته ,
دسته : دلنوشته , عکس نوشته , ,
دوست داشتن به حرف نیست ....
به وقتیه که برات میگذاره!
به ارزشی که برات قائل میشه !!
اما ...
وقتی طرف همش نیست ...
وقتی توی لحظه لحظه زندگیت تنهایی ...
این دوست داشتن نیست ...
دوست داشتن این نیست که ..
جای خالی هاشون رو با تو پر کنند ...
اینه که ...
بخاطر تو جا خالی کنند ...

"رفتن "همیشه
اختیاری نیست
آدم یه جاهایی رو مجبوره....!

خدایا !
در این آشفته بازار
کمک کن
تا دلم بلرزد
به نگاهی که
بیارزد...
برچسب ها : عاشقانه , دلنوشته , تلخ نوشته , عکس نوشته ,
دسته : دلنوشته , تلخ نوشته , عکس نوشته , ,
هر کـسی رو می تـونستـم دوست داشتـه بـاشم
اگـر
دوست داشتـن "تــــــــــو" رو تجربه نکرده بودم...

ما به هم نمی رسیم
امّا
بهترین غریبه ات می مانم
که تو را همیشه دوست خواهد داشت . . .

شاید یه کسی شبا برای اینکه خواب تو رو ببینه
به خدا اتماس میکنه
شاید یه کسی به محض دیدن تو دستاش یخ میکنه و تپش قلبش
مرتب بیشتر میشه!!!
مطمن باش یه کسی شبا به خاطر تو
توی دریای از اشک میخوابه
ولی تو اونو نمیبینی....!
برچسب ها : عاشقانه , دلنوشته , تلخ نوشته , عکس نوشته ,
دسته : دلنوشته , تلخ نوشته , عکس نوشته , ,
آنکه می رود فقط می رود
ولی آنکه می ماند درد می کشد ، غصه می خورد ، بغض می کند ، اشک می ریزد
و تمام اینها روحش را به آتش می کشد
و در انتظار بازگشت کسی که هرگز باز نخواهد گشت آرام آرام خاکستر می شود …
آری ، این است خاصیت عشق یک طرفه …

گاهی از خیال من گذر می کنی …
بعد اشک می شوی …
رد پاهایت خط می شود روی گونه ی من …
جان غمگین ، تن سوزان ، دل شیدا دارم
آنچه شایسته عشق است ، مهیا دارم
سوز دل ، خون جگر ، آتش غم ، درد فراق
چه بلاها که ز عشقت من تنها دارم
برچسب ها : عاشقانه , دلنوشته , تلخ نوشته , عکس نوشته ,
دسته : دلنوشته , تلخ نوشته , ,

این روز ها آنقدر با خودم مشکل دارم که
پشت سر خودم حرف میزنم
یکی به دو میکنم ، با آینه
لباس هایم را به دو رنگی متهم میکنم
و هر صبح ، بهم میزنم حال دنیا را
در فنجان های قهوه ندیدهبی آنکه نگران این باشم که فال ِ آدمهایش از هم سر در بیاورد
تکراری ام..
برچسب ها : عاشقانه , دلنوشته , تلخ نوشته , عکس نوشته ,
دسته : دلنوشته , ,

آمدنت را یادم نیست
بی صدا آمدی بی آنکه من دانم
بی اجازه ماندی بی آنکه من خواهم
اما اکنون ذره ذره ی وجودم ماندنت را تمنا میکند
مهمان ناخوانده قلبم بمان که ماندنت را سخت "دوست دارم"
بمان برای باور من که لحظه لحظه ی زندگیم را با تو پیوند زده ام
بمان که سخت دوستت دارم..
دسته : دلنوشته , تلخ نوشته , ,
همین که به خوابم می آیی بس است !!!
قناعت از این مزخرف تر ؟؟؟
من در این دنیا چیزی ندارم ..
جز چشم های تو و غم های خودم !
گاهی با خودم فکر میکنم که شاید
بهشت همان خاطرات گذشته باشد ...
دسته : دلنوشته , شعرهای عاشقانه , شاعران معاصر , عکس نوشته , ,

غیر شیدایی مرا داغی به پیشانی نبود
منکه پیشانی نوشتم جز پریشانی نبود
همدمی ما بین آدمها اگر مییافتم
آه من در سینهام یک عمر زندانی نبود
دوستان رو به رو و دشمنان پشت سر
هرچه بود آیین این مردم مسلمانی نبود
خار چشم این و آن گردیدن از گردنکشیست
دسترنج کاجها غیر از پشیمانی نبود
چشم کافرکیش را با وحدت ابرو چه کار ؟
کاش این محراب را آیات شیطانی نبود
منکه در بندم کجا ؟ میدان آزادی کجا ؟
کاش راه خانهات اینقدر طولانی نبود
"علیرضا بدیع"
برچسب ها : علیرضا , بدیع , شعر , عاشقانه , معاصر ,
دسته : دلنوشته , شعرهای عاشقانه , شاعران معاصر , عکس نوشته , ,

در خیالات خودم در زیر بارانی که نیست
می رسم با تو به خانه ، از خیابانی که نیست
می نشینی رو به رویم خستگی در می کنی
چای می ریزم برایت ، توی فنجانی که نیست
باز می خندی وَ می پرسی که : حالت بهتر است ؟
باز می خندم که : " خـــــیلی " گرچه می دانی که نیست !
شعر می خوانم برایت واژه ها گل می کنند
یاس و مریم می گذارم توی گلدانی که نیست
چشم می دوزم به چشمت ، می شود آیا کمی
دست هایم را بگیری بین دستانی که نیست ؟
وقتِ رفتن می شود با بغض می گویم : نرو ...
پشت پایت اشک می ریزم در ایوانی که نیست
می روی و خانه لبریز از نبودت می شود
باز تنها می شوم با یاد مهمانی که نیست
رفته ای و بعدِ تو این کار هر روز من است
باور اینکه نباشی ... کار آسانی که نیست
" بی تا امیری نژاد "
دسته : دلنوشته , تلخ نوشته , ,

مست شد...
خواست که ساغر شکند !
عهد شکست ...
فرق پیمانه و پیمان ز کجا داند، مست ...
دسته : دلنوشته , تلخ نوشته , عکس نوشته , ,

ﺁﺭﺍﻡ ﺑﺎﺵ
ﺣﻮﺻﻠﻪ ﮐﻦ
ﺁﺏ ﻫﺎﯼ ﺯﻭﺩﮔﺬﺭ
ﻫﯿﭻ ﻓﺼﻠﯽ ﺭﺍ ﻧﺨﻮﺍﻫﻨﺪ ﺩﯾﺪ …
ﻣﻬﻢ ﻧﯿﺴﺖ ﮐﻪ ﻣﺮﺍ
ﺍﺯ ﻣﻼﻗﺎﺕ ﻣﺎﻩ ﻭ ﮔﻔﺖ ﻭ ﮔﻮﯼ ﺑﺎﺭﺍﻥ
ﺑﺎﺯﺩﺍﺷﺘﻪ ﺍﻧﺪ
ﻣﻦ ﺑﺮﺍﯼ ﺭﺳﯿﺪﻥ ﺑﻪ ﺁﺭﺍﻣﺶ
ﺗﻨﻬﺎ ﺑﻪ ﺗﮑﺮﺍﺭ ﺍﺳﻢ ﺗﻮ
ﺑﺴﻨﺪﻩ ﺧﻮﺍﻫﻢ ﮐﺮﺩ …
ﺣﺎﻻ ﺁﺭﺍﻡ ﺑﺎﺵ
ﻫﻤﻪ ﭼﯿﺰ ﺩﺭﺳﺖ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺷﺪ …
دسته : دلنوشته , تلخ نوشته , ,

اگر می روی، تا آخر برو ...
اگر می مانی، تا آخر بمان ...
این تن خسته است ...
از نیمه رفتن ها ...
از نیمه ماندن ها ...
دسته : دلنوشته , تلخ نوشته , ,
خدایا ....
دریافته ام کسی که میگوید : " برایم دعا کن.. " ...
از روی عادت نمی گوید ...
کم آورده است ...
دخل و خرجش دیگر با هم نمی خواند ...
صبرش تمام شده است ...
اما هنوز هم دردهایش باقی مانده است ... !!!!
کاش می دانستی چقدر دردناک است شنیدن جمله ی :
" برایم دعا کن ... "
مانند شنیدن آخرین درخواست اعدامی ....
که هنوز به معجزه ایمان دارد ...
دسته : دلنوشته , تلخ نوشته , عکس نوشته , ,
حال آدم که دست خودش نیست
عکسی می بیند
ترانه ای می شنود
خطی می خواند
اصلن هیچی هم نشده
یکهو دلش ریش می شود …
حالا بیا وُ درستش کن
آدمِ دلگیر ،
منطق سرش نمی شود
برای آن ها که رفته اند
آن ها که نیستند , می گرید
دلتنگ می شود
حتی برای آنها که هنوز نیامده اند !
دل که بلرزد
دیگر هیچ چیز سرِ جای درستش نیست ...

می دانم...
آخر یک روز
خسته می شود از نیامدنش
شوخی که نیست
مگر آدم
چقدر می تواند نیاید!
دسته : دلنوشته , تلخ نوشته , ,

گاهی سکوت می کنی
چون اینقدر رنجیدی که نمی خوای حرف بزنی
گاهی سکوت میکنی چون واقعا حرفی برای گفتن نداری
سکوت گاهی یک اعتراضه و گاهی هم انتظار
اما بیشتر وقتها سکوت برای اینه که
هیچ کلمه ای نمی تونه غمی رو که تو وجودت داری توصیف کنه
و این یعنی همون حس تنهایی...!
" خسرو شکیبایی "
دسته : دلنوشته , تلخ نوشته , عکس نوشته , ,

زماني كه ﺩﺍﺷﺘﯽ میرﻓﺘﯽ ...
ﺧﻮﺍﺳﺘﻢ ﮐﻢ ﻧﯿﺎﺭﻡ ﮔﻔﺘﻢ؛ﻫﺮﺟﻮﺭ ﺭﺍﺣﺘﯽ!
ﻧﮕﻔﺘﻢ ﻧﺮﻭ ...
ﻧﮕﻔﺘﻢ ﺑﻬﺖ ﻋﺎﺩﺕ ﮐﺮﺩﻡ ...
ﻧﮕﻔﺘﻢ ﺑﻬﺖ ﻭﺍﺑﺴﺘﻪ ﺷﺪﻡ ...
ﻧﮕﻔﺘﻢ ﺍﮔﻪ ﺑﺮﯼ ﺩﻟﻢ ﺧﯿﻠﯽ ﻭﺍﺳﺖ ﺗﻨﮓ ﻣﯿﺸﻪ ...
ﺭﺍﺳﺘﺸﻮﺑﺨﻮﺍﯼ ﻧﻤﯿﺪﻭﻧﺴﺘﻢ ﮐﻪ؛
ﻧﺒﻮﺩﻧﺖ ﭼﻪ ﺑﻪ ﺭﻭﺯﻡ ﻣﯿﺎﺭﻩ ...
ﻧﻤﯿﺪﻭﻧﺴﺘﻢ ﭼﻘﺪﺭﺍﯾﻦ ﺩﻝ ﻟﻌﻨﺘﯽ ﺑﻬﻮﻧﺖ ﺭﻭﻣﯿﮕﯿﺮﻩ ...
ﻧﻤﯿﺪﻭﻧﺴﺘﻢ ﺩﻟﺘﻨﮕﯽ ﺭﻭﺯﮔﺎﺭﻡ ﺭﻭﺳﯿﺎﻩ ﻣﯿﮑﻨﻪ!
ﺍﻭﻥ ﻣﻮﻗﻊ ﻣﯿﺨﻮﺍﺳﺘﻢ ﮐﻢ ﻧﯿﺎﺭﻡ ...
ﻭﻟﯽ ﺍﻻﻥ ﯾﻪ ﺩﻧﯿﺎﮐﻢ ﺩﺍﺭﻡ ﺗﻮﺭﻭ ...
ﯾﻪ ﺩﻧﯿﺎ ﺩﺍﻏﻮﻧﻢ ...
ﯾﻪ ﺩﻧﯿﺎ ﺩﻟﺘﻨﮕﻢ ...
ﮐﺎﺵ ﯾﮑﻢ ﺑﻮﺩﯼ ...
دسته : دلنوشته , شعرهای عاشقانه , شاعران معاصر , عکس نوشته , ,

سراب رد پاي تو كجاي جاده پيدا شد
كجا دستاتو گم كردم كه پايان من اينجا شد ؟
كجاي قصه خوابيدي كه من تو گريه بيدارم
كه هر شب حرم دستاتُ به آغوشم بدهكارم
تو با دلتنگياي من تو با اين جاده همدستي
تظاهر كن ازم دوري تظاهر مي كنم هستي
تو آهنگ سكوت تو به دنبال يه تسكينم
صدايي تو جهانم نيست فقط تصوير مي بينم
يه حسي از تو در من هست كه مي دونم تو رو دارم
واسه برگشتنت هر شب درارو باز ميذارم
روزبه بمانی

دسته : دلنوشته , شعرهای عاشقانه , شاعران معاصر , عکس نوشته , ,

هر جا چراغي روشنه از ترس تنها بودنه
اي ترس تنهاي من اينجا چراغي روشنه
اينجا يكي از حس شب احساس وحشت مي كنه
هرروز از فكر سقوط با كوه صحبت مي كنه
جايي كه من تنها شدم شب قبله گاهه آخره
اينجا تو اين قطب سكوت كابوس طولاني تره
من ماه ميبينم هنوز اين كور سوي روشنُ
اينقدر سو سو مي زنم شايد يه شب ديدي منُ
روزبه بمانی

دسته : دلنوشته , تلخ نوشته , عکس نوشته , ,

می دانی ؟
وقتی قبل از برگشتن فعل رفتنی در کار باشد
محبت خراب می شود
محبت ویران می شود
محبت هیچ می شود
باور کن ...
یا برو، یا بمان
اما اگر رفتی
هیچ وقت برنگرد
هیچ وقت ...
دسته : دلنوشته , ,
باد را از بند میترسانند
مرا از تنهایی!
با تو
هیچ سلولی
انفرادی نیست ...

تو از من گله میکنی که چرا حواسم به حرف هایت نیست
کاش میدانستی صدایت آنقدر آرامم میکند که
فراموش میکنم باید نفس بکشم
چه برسد به اینکه بفهمم چه میگویی...
دسته : دلنوشته , تلخ نوشته , عکس نوشته , ,

سهم من ﮐﻪ ﻧﯿﺴﺘﯽ
ﺳﻬﻢ ﻗﺼﻪ ﻫﺎﯼ ﻣﻦ ﺑﻤﺎﻥ
ﺳﻬﻢ ﻓﮑﺮ ﻣﻦ
ﻋﺎﺷﻘﺎﻧﻪ ﻫﺎﯼ ﻣﻦ
ﺳﻬﻢ ﺧﻮﺍﺏ ﺩﺳﺘﻬﺎﯼ ﻣﻦ ﺑﻤﺎﻥ
از کنار من ک رفته ای
از خیال مرو
دسته : دلنوشته , ,

تو را ..
با دلی پر از خواستن می خواهم ..
همان چیزهائی ..
ک من آرزو می کنم..
و “تو”
همه را یکجا داری ..
دسته : دلنوشته , عکس نوشته , ,

همه چیز را فراموش کردم
جز چشم هایت را
که نگاهم در آن ریخته بود
و دست هایم را
که دست هایت در آن
جا مانده است
دسته : دلنوشته , ,

امروز می چیدم پازلهای دلم را ،
دیدم کامل نمی شود ،
بی یاد تو
دسته : دلنوشته , عکس نوشته , ,

ﻫﻤﯿﺸﻪ ﮐﺴﺎﻧﯽ ﻫﺴﺘﻨﺪ ﮐﻪ ﺩﺭ ﻧﻬﺎﯾﺖ ﺩﻟﺘﻨﮕﯽ
ﻧﻤﯽ ﺗﻮﺍﻧﯿﻢ ﺁﻧﻬﺎ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺁﻏﻮﺵ ﺑﮕﯿﺮﯾﻢ
ﺑﺪﺗﺮﯾﻦ ﺍﺗﻔﺎﻕ ﺷﺎﯾﺪ ﻫﻤﯿﻦ ﺑﺎﺷﺪ
ادامه مطلب
دسته : دلنوشته , تلخ نوشته , ,

اين روزها خوب فهمیده ام که با آدمهای کوته نظر و آدمهای حسود نباید جنگید.
اين روزها فهمیده ام برای اثبات دوست داشتن نباید جنگید.
برای به دست آوردن دل آدم ها نباید جنگید.
برای اصلاح دل کسی که کینه ورزی میکند نباید جنگید.
برای اثبات خوب بودن حتی نباید جنگید.
بعضی چیزها وقتی با جنگیدن به دست میآیند بیارزش میشوند
این روزها نسخه فاصله گرفتن را می پیچم
برای هرکسی که رنجم می دهد...
این را با خود تکرار میکنم و می بخشمشان...
نه بخاطر اینکه مستحق بخششند!
تنها به این خاطر که "من مستحق آرامشم" ....
دسته : دلنوشته , تلخ نوشته , ,

ﺑﻪ ﺭﺍﺳﺘﯽ ﮐﻪ ﭼﻘﺪﺭ ﺷﺒﯿﻪ ﺍﻧﺪ ﺑﻪ ﯾﮑﺪﯾﮕﺮ ؛
ﻋﻄﺮﻫﺎ ﻭ ﺁﺩﻡ ﻫﺎ !
ﻫﺮ ﮐﺪﺍﻡ ﺑﺎ ﺑﻮﯾﯽ ﻣﺘﻔﺎﻭﺕ؛
ﮔﺮﻡ
ﺳﺮﺩ
ﺷﯿﺮﯾﻦ
ﺗﻠﺦ !
ﻣﯽﮔﻮﯾﻨﺪ ﻋﻄﺮ ﺭﺍ ﺍﺯ ﻓﺎﺻﻠﻪﺍﯼ ﻧﺴﺒﺘﺎً ﺩﻭﺭ ﮐﻪ ﺑﺰﻧﯽ ؛
ﺑﻮﯾﺶ ﻣﺎﻧﺪﮔﺎﺭﺗﺮ ﺍﺳﺖ
ﺭﺍﺳﺖ ﮔﻔﺘﻪﺍﻧﺪ !
ﺁﺩﻡ ﻫﺎ ﺭﺍ ﻧﯿﺰ ﺍﺯ ﺩﻭﺭ ﺩﻭﺳﺖ ﺑﺪﺍﺭﯼ ﻣﺎﻧﺪﻧﯽﺗﺮﻧﺪ !
ﮔﻮﯾﯽ ﺍﯾﻦ ﺭﻭﺯﻫﺎ ﻧﺰﺩﯾﮑﯽ ...
ﻟﻄﻒ ﻣﺎﻧﺪﻥ ﺭﺍ ﮐﻢ ﻣﯽﮐﻨﺪ!!!
دسته : دلنوشته , شعرهای عاشقانه , شاعران معاصر , امید صباغ نو , ,

بــه مُردادی ترین گرمـــا قسم، بدجور دلتنگم
شبیه گچ شده از دوری ات، بانوی من، رنگم!
حسودی می کند دستم بــه لبهایی کـه بوسیدت!
وَ من بیچاره ی چشم تو ام... با چشم می جنگم!
تنم از عطــر آغـــوش ِ تــو دارد باز می سوزد
جهنّم شد بهشتم؛ تا پرید آغوشت از چنگم
نظام ِ آفـــرینش ناگهـــان بـــر عکس شد ، دیدم-
زدی با شیشه ی قلبت شکستی این دلِ سنگم!
گلویم را گرفته بُغضی از جنسِ سکوت امشب
"گُل ِ گلدون من..." جا باز کـــرده توی آهنگم!
بَدَم می آید از ایـــن قــدر تنهایـــی... وَ دلشـــوره
ازین احساسهای مسخره... از گوشی ام... زنگم!
فضـــای شعـــر هم بدجـــور بوی لـــج گرفتــه– نه؟
دقیقاً بیست و یک روز است گیج و خسته و منگم!
تو تقصیری نداری ، من زیادی عاشقت هستم
همین باعث شده با هر نگاهی زود می لنگم!
همان بهتر کــه از هذیان نوشتن دست بردارم
به مرگِ شاعرِ چشمت قسم... بدجور دلتنگم
امید صباغ نو
برچسب ها : امید , صباغ نو , شعر , عاشقانه , معاصر ,