دسته : دلنوشته , شعرهای عاشقانه , تلخ نوشته , نبض احساس , ,

ورق میزدم
خاطرات خاک خورده ی روزگاری نه چندان دورم را.
زمانی که شادی مهمان قلبم بود
حتی وقتی که چشمانم بارانی بود!
زمانی که تو بودی صاحب قلبم و مهمان قلبت بودم.
اما چرخ گردون به کام من نگشت !!!
هر کدام از ما به جایگاهش برگشت
من مهمانت بودم و هر مهمانی روزی رفتنی است
اما تو صاحب قلبم بودی و ماندی!
من رفتم بی اختیار. جا گرفت دیگری در قلبت و دیگر جایی برای من نماند.
این روزها ...
با اینکه چشمانم می خندند اما هوای قلبم بد بارانیست.
شاید سهم من از روزگار
فقط مهمانی چند روزه بودن، بود!
جمله از خودم ( فرزانه)
برچسب ها : دلنوشته , عاشقانه , تلخ نوشته , نبض , احساس ,
دسته : دلنوشته , تلخ نوشته , عکس نوشته , نبض احساس , ,

بستم؛ چشمم را، دلم را... به روی دنیا، به چشمانت
دیدم؛ عشق را، بی مهری را ... در نگاهم، در نگاهت
بستی؛ چشمت را، قلبت را ... به روی عشقم، به روی قلبم
شکست؛ دلم، غرورم ... جلوی چشمانت، به زیر پاهایت
رفتم، رفتی ... بی اراده، بی تفاوت!
می مانم، پای دلداگیم، روی حرفایم.
خوب باش، بی من، با او!
خوبم؛ با خوبی تو، حتی در کنار او!!!
جمله از خودم(فرزانه)
برچسب ها : دلنوشته , عاشقانه , تلخ نوشته،نبض،احساس ,
دسته : دلنوشته , تلخ نوشته , عکس نوشته , نبض احساس , ,

صدا.
در هیاهو و انفجار صداهای دنیا
روزگار من سرشار از سکوت است.
سکوتی که تا تو باز مرا به نام کوچکم نخوانی قصد شکسته شدن ندارد.
دلم برای بار دیگر شنیدن صدایت درون سینه بی قراری میکند.
کاش می دانستی صدای تو زیباترین طنینی است که تا به حال شناخته ام.
شاید
اگر حالم را می دانستی؛ مرا از حداقل ترین ها محروم نمی ساختی!
کاش
فردا که بیاید؛ روز شکسته شدن و پایان یافتن سکوت دنیای من باشد.
جمله از خودم(فرزانه)
برچسب ها : دلنوشته , عاشقانه , تلخ نوشته،نبض،احساس ,
دسته : دلنوشته , شعرهای عاشقانه , تلخ نوشته , نبض احساس , ,

فاصله ها ...
دوست داشتن ...
سخت ترین نوع دوست داشتن
دوست داشتن همراه با فاصله هاست.
چه سخت است
دلتنگ دیدار عزیزی باشی که دیدارش آرزویی باشد دست نیافتنی.
چه سخت است
تصور گرفتن دستانی که شاید برایت همیشه حسرت بماند.
و چه عذاب بزرگیست
گذشتن از آغوشی که اگر فاصله ها نبود ...
شاید سهم تو بود.
لعنت به فاصله ها.
جمله از خودم(فرزانه)
برچسب ها : دلنوشته , عاشقانه , تلخ نوشته , نبض , احساس ,
دسته : دلنوشته , شعرهای عاشقانه , تلخ نوشته , نبض احساس , ,

این روزها ...
سهم من از زندگی بی تابی های روزانه و بی خوابی های شبانه است.
این روزها ...
گذر ثانیه هام پر از دلتنگی نبودن توست.
این روزها ...
قلب من سرشار از دوست داشتن کسی است که قسمت من نیست.
کاش بودی ...
کاش تو بودی پایان آشوب هایم.
کاش بدون ترس از دست دادنت از دوست داشتنت لذت می بردم.
اما
حتی خیالت هم برای من پر از ترس جداییست ...
این روزها ...
جمله از خودم( فرزانه)
برچسب ها : دلنوشته , عاشقانه , تلخ نوشته،نبض،احساس ,
دسته : دلنوشته , شعرهای عاشقانه , شاعران معاصر , عادل دانتیسم , تلخ نوشته , ,

کاش می فهمیدی
بغض آنقدر بیخِ گلویم را گرفته
که اگر هم بخواهم صدایت کنم
امانم نمی دهد
این بهار انگار
ادامه ی همان زمستان است
و انگار دیگر از دستِ اردیبهشت هم
کاری ساخته نیست
حالِ من وخیم تر از
نسیمِ خوش و رویا چیدن است
کاش می فهمیدی
خوشبختی هایم دارند خاک می خورند
و من دلم نمی آید بی تو
خاطره شان کنم
کاش می فهمیدی
دیگر حوصله ی
فهمیدنِ این همه نبودنت را ندارم!
عادل دانتیسم
برچسب ها : عادل , دانتیسم , عاشقانه , دلنوشته , تلخ نوشته ,
دسته : دلنوشته , شعرهای عاشقانه , شاعران معاصر , پریناز جهانگیر عصر , تلخ نوشته , ,

منکـــر نمی شــوم تبِ عشقــی که هست را
زخـمی کــه روی شیـشه ی قلبـــم نشست را
من می پرستمت ، دگــران عــزم کـــرده اند
ویـــران کننـــد ، معبــــدِ ایــن بت پـرست را
این یک حقیقت است که دیدم به چشم خویش
سنگی که قـــاب خاطـــره هـا را شکست را
نفریــن به آنکـه آمد و در دست هـم گذاشت
دسـتِ تــــو و عـــروسِ گنهکـارِ پست را
دیـــری نمی کشــد که خــدا کـور می کنـــد
چشمی کـه روی حرمت این عشق ، بست را
آن روز دور نیست کــه بــر روی سینه اش
می بینـم آن فرشتـه ی خنجـــر به دست را
شعر "نفرین" از دفتر شعر "همنفس" شاعر "پریناز جهانگیر عصر"
برچسب ها : پریناز , جهانگیر , عصر , عاشقانه , شعر , معاصر ,
دسته : دلنوشته , شعرهای عاشقانه , تلخ نوشته , نبض احساس , ,

دیروز، امروز، فردا
امروز هم یکی از هزاران فرداهایی است
که قول داده بودی بیایی!
امروزها دیروز شد ...
فردا ها امروز ...
دیروز ها گذشت و تمام گشت.
تقویمم پر شده از فرداهای خط خورده و نیامده ی تو ...
چرا نمی آیی؟
جمله از خودم (فرزانه)
برچسب ها : دلنوشته , عاشقانه , تلخ نوشته , نبض , احساس ,
دسته : دلنوشته , شعرهای عاشقانه , شاعران معاصر , عادل دانتیسم , عکس نوشته , ,

می دانم هراز گاهی دلت تنگ می شود.
همان دلهای بزرگی که جای من در آن است
آنقدر تنگ میشود که حتی یادت می رود من آنجایم.
دلتنگی هایت را از خودت بپرس.
و نگران هیچ چیز نباش!
هنوز من هستم. هنوز خدایت همان خداست! هنوز روحت از جنس من است!
اما من نمی خواهم تو همان باشی!
تو باید در هر زمان بهترین باشی.
نگران شکستن دلت نباش!
میدانی؟ شیشه برای این شیشه است چون قرار است بشکند.
و جنسش عوض نمی شود ...
و میدانی که من شکست ناپذیر هستم ...
و تو مرا داری ...
برای همیشه!
چون هر وقت گریه میکنی دستان مهربانم چشمانت را می نوازد ...
چون هر گاه تنها شدی، تازه مرا یافته ای ...
چون هرگاه بغضت نگذاشت صدای لرزان و استوارت را بشنوم،
صدای خرد شدن دیوار بین خودم و تو را شنیده ام!
درست است مرا فراموش کردی، اما من حتی سر انگشتانت را از یاد نبردم!
دلم نمی خواهد غمت را ببینم ...
می خواهم شاد باشی ...
این را من می خواهم ...
تو هم می توانی این را بخواهی. خشنودی مرا.
من گفتم : وجعلنا نومکم سباتا (ما خواب را مایه آرامش شما قرار دادیم)
و من هر شب که می خوابی روحت را نگاه می دارم تا تازه شود ...
نگران نباش! دستان مهربانم قلبت را می فشارد.
شبها که خوابت نمی برد فکر می کنی تنهایی ؟
اما، نه من هم دل به دلت بیدارم!
فقط کافیست خوب گوش بسپاری!
و بشنوی ندایی که تو را فرا می خواند به زیستن!
پروردگارت ...
با عشق !
عادل دانتیسم
برچسب ها : عادل , دانتیسم , عاشقانه , دلنوشته , عکس نوشته ,