دسته : دلنوشته , شعرهای عاشقانه , عادل دانتیسم , ,

امشب به خوابم بیا !
با خودت دو فنجان چای دارچین بیاور
من خودم را به خواب می زنم
گوشه ی تختم بنشین
صدایم کن
اول اسمم را بگو
بعد عزیزم
بعد هم بگو باشد انگار که خوابی
من می روم
بلند می شوی
بلند می شوم
دستم را دورِ گردنت حلقه می زنم
می گویم بالاخره آمدی . .
می گویی شک داشتی به آمدنم ؟
می گویم گاهی . . مثلِ امشب
نگاهم می کنی
بی هیچ حرفی چایم را می دهی دستم
دستم را می گیری
می گویی
دیر آمدم
تا ماندنی تر باشد
تا قدرِ لحظه هایمان را بهتر بدانیم.
امشب بیا
اینها را بگو
مبادا
دیر بشود . .
میشنوی...؟
عادل دانتیسم
برچسب ها : عادل , دانتیسم , عاشقانه , دلنوشته , عکس نوشته , تلخ نوشته ,
دسته : دلنوشته , شعرهای عاشقانه , عادل دانتیسم , ,

تو را نمیدانم!
اما من به تمام این کوچه خیابان ها
به تمام قطارهای از راه نرسیده
به مسافرهای خسته
به پیرمرد منتظر
به همه دنیا اصلا!
گفته ام که با تو نسبت دارم
گفته ام که عاشقت هستم
رسوا کرده ام خودم را
و دیگر کاری از دست تو
چز گرفتن دستان من
و دور شدن از اینجا و رفتن به
گوشه خوشبختی خودمان بر نمیآید!
تو را نمی دانم!
اما من
همین روزها با خدا مذاکره خواهم کرد
یک مذاکره ی یک طرفه
که برنده نهایی من باشم
میخواهم باران را
آفتاب را
ابر را
اصلا تمام کائنات را
یک روز به دست من بدهد
تا تمام محاسبات را درهم بریزم
و هیچکس نفهمد
من در یک گوشه ی دنیا
چگونه دوست داشتنت را به
عطری آغشته کردم
و پوشاندم دنیا را
از بوی خوش خواستنت!
عادل دانتیسم
برچسب ها : عادل , دانتیسم , عاشقانه , دلنوشته , عکس نوشته , تلخ نوشته ,
دسته : دلنوشته , شعرهای عاشقانه , عادل دانتیسم , تلخ نوشته , ,

واقعیت
نه پاهایِ رفته ی تو بود
نه دلِ شکسته ی من
واقعیت
خستگیِ دل بود
از تکرارِ دلتنگی هایِ مدام
از گفتنِ دوستت دارم هایِ بی پاسخ
از اینکه هرکه آمد و گفت
خوب است ؟
لبخند زدم و گفتم خوب.. سلام دارد
اما آنها چه خبر داشتند
از بی خبریِ من حتی ؟
گوش هایم هم خسته بود
از شنیدنِ بهانه هایِ تکراری
از دروغ هایِ تلخی که
برایِ خودم شکر چاشنیش می کردم
بلکه هضم شود کمی.
نه جانم !
واقعیت این نیست که تو رفته ای
واقعیت این است که من تو را
با تمامِ روزهایِ آمده و نیامده
کنارِ بی راهه ی آدمکهایِ تکراری
جا گذاشته ام
به امیدِ یافتنِ
خنده ای از جنسِ
حقیقت.
عادل دانتیسم
برچسب ها : عادل , دانتیسم , عاشقانه , دلنوشته , عکس نوشته , تلخ نوشته ,
دسته : دلنوشته , شعرهای عاشقانه , عادل دانتیسم , ,

به گند نکشید دوست داشتن را !
وقتی هنوز ...
تکلیفتان با خودتان که هیچ ...
با دلتان هم معلوم نیست !
خانه خراب می شوید اگر ...
حرمت نگه ندارید !
به یک باره می بینید نابود شد ...
هر آنچه که به خیالتان ساخته بودید !
یاد بگیر عزیز من ...
به زبان اگر آوردی دوستت دارم را
حواست باشد که با تمام وجود می گویی ...
که چشمهایت جای دیگر نیست !
فکرت در کوچه ی معشوقه ای پرسه نمی زند !
حواست باشد که گاهی ...
اعتماد ...
تمامِ چیزیست که از یک آدم می ماند !
که شکستنش یعنی مرگ !!!
یعنی نابودی ...
یادت باشد هم آغوشی با هر کس افتخار نیست !
که اگر ماندی پای آغوش یک عشق
هنر کرده ای !
اگر ساختی دنیایت را میانِ بازوانِ مردی ...
اگر باختی تمامت را برای چشمان بانویی ...
هنر کرده ای !
به گند نکشید ...
باورِ اینکه ...
می شود هنوز هم ...
عاشقانه کسی را از چهاردیواری خانه راهی کرد !
و ایمان داشت
که هیچکس
میانِ راه
با نگاهِ او آشنا نیست ...
جـــــــــــــــــز تـــــو ...
عادل دانتیسم
برچسب ها : عادل , دانتیسم , عاشقانه , دلنوشته , عکس نوشته , تلخ نوشته ,
دسته : دلنوشته , شعرهای عاشقانه , عادل دانتیسم , تلخ نوشته , ,

دلیلی ندارد کسی که دوستش داشته ای
یک روز از چشمانت بی افتد
دلیلی ندارد او که پایِ رفتن داشت
تو هم یک روز از جایی بروی
دلیلی ندارد اگر گفت تقدیر چنین خواست
تو باورت شود که تقدیر بی رحم است
نه جانم !
هیچ دلیلی ... هرجا هم که بودی بگو
آری! من روزی دوستش داشته ام
بگو او رفتن بلد بود نوشِ جانِ لحظه هایش
بگو او تقدیرش را چنین تیره و تار می بیند
می خواهد ببیند.. پس ببیند.
گاهی کسی می آید
بی دلیل می آیدبا هزار و یک دلیل می رود
اما این هیچ دلیل نمی شود
که تو برایِ خودت
دلیل بیاوری که دیگر دوست داشتن نیست
دلیل بیاوری که پایِ ماندن نیست
دلیل بیاوری که مردِ راهِ عشق نیست ...
عادل دانتیسم
برچسب ها : عادل , دانتیسم , عاشقانه , دلنوشته , عکس نوشته , تلخ نوشته ,
دسته : دلنوشته , شعرهای عاشقانه , عادل دانتیسم , ,

دوست داشتن سکوت نیست !
گاهی دل تمنا می شود
فریاد می خواهد
مرد و زن ندارد !
وقتی دوستش داری
به ایست پایِ احساست پایِ دلت
یک گوشه نشستن
این پا و آن پا کردن بهانه است !
بهانه ای برایِ غرورت
پایِ دلدادگی که به میان است
بی خیالِ حرف و حدیث باش
چه حدیثی بالاتر از برقِ چشمانش
به وقتِ اعترافِ تو ! چه حرفی پاک تر از
کلماتِ چیده شده در ذهنِ عاشقت
و لکنتِ زبانت برایِ گفتنِ تمامشان ؟
دوست داشتن پا رویِ پا گذاشتن نیست !
دوستش داری ؟ به احترامِ دلت زبان باز کن
ما آدمها عجیب بدهکارِ دل می شویم
این روزها.
عادل دانتیسم
برچسب ها : عادل , دانتیسم , عاشقانه , دلنوشته , عکس نوشته , تلخ نوشته ,
دسته : دلنوشته , شعرهای عاشقانه , عادل دانتیسم , ,

اگر این دنیا غریبه پرور است
تو آشنا بمان
تو پایِ خوبی هایت بمان
مردم حرف می زنند
حرف باد می شود
می وزد در هوا
و تو را دورتر می کند
از تمامِ کسانی که
باور
برایشان یک چهار حرفیِ نا آشناست
اگر کسی معنایِ عاشقانه هایت را نفهیمد
بر رویِ عشق خط نکش
عاشقانه هایت را محکم در آغوش بگیر
و بگذار برایِ داشتنش
آغوشت را بفهمند
دنیا
خوب, بد؛ زشت؛ زیبا
فراوان دارد
تو خوب باش
تو زیبا بمان
و بگذار با دیدنت
هر رهگذرِ ناامیدی
لبخند بزند
رو به آسمان نگاه کند
و زیرِ لب بگوید :
هنوز هم
عشق
پیدا می شود.
عادل دانتیسم
برچسب ها : عادل , دانتیسم , عاشقانه , دلنوشته , عکس نوشته , تلخ نوشته ,
دسته : دلنوشته , شعرهای عاشقانه , عادل دانتیسم , ,

چند کلام ساده کافیست
نه قرار بر کوه کندنِ فرهاد است
نه صحبت از ناز و ادایِ لیلی و
سماجتِ مجنون ..
این روزها
ساده ترین باید بود
در نگاه..در کلام
کافیست در پشتِ این سادگی
دل دادگی باشد..
کافیست …
عادل دانتیسم
برچسب ها : عادل , دانتیسم , عاشقانه , دلنوشته , عکس نوشته , تلخ نوشته ,
دسته : دلنوشته , شعرهای عاشقانه , عادل دانتیسم , تلخ نوشته , ,

هر وقت قصد میکنم دیگر از تو ننویسم
باران میبارد …
نغمهای زمزمه میشود …
کسی از تو میپرسد …
خاطرهای جان میگیرد!
و من در کشاکش این نبرد نابرابر
همیشه مغلوب میشوم
نبودنت درد میکند!
درست مثل روز اول …
شایدم کمی بیشتر
من به دستهای خالیام خیره میشوم
و در ناباوریهای بیرحمانهی تمام روزهای نبودنت
دستهای خالیام … جای خالیات … نبودنت
و این پاهای خستهی بیپرسه
درد میگیرد …
عادل دانتیسم
برچسب ها : عادل , دانتیسم , عاشقانه , دلنوشته , عکس نوشته , تلخ نوشته ,
دسته : دلنوشته , شعرهای عاشقانه , عادل دانتیسم , ,

دلم تنهایی می خواهد
از نوعِ دو نفره اش
از آن تنهایی ها که گوشی را برداری
بگویی کجایی؟ چه می کنی؟
بگویم خانه و هیچ کار
بگویی آماده باش می آیم با هم قدم زنان به یک کافه برویم
بی چون و چرا گوشی را بگذارم و مشغولِ آماده شدن باشم
بیایی… دستم را بگیری چیزی نگویی
سکوت باشد میانمان
به کافه برویم… یک میزِ دو نفره ی کوچک انتخاب کنی
بگویی
چای یا قهوه ؟
و بی آنکه منتظرِ جوابم باشی زیرِ لب بگویی
چای
.
بنشینیم رو به رویِ هم
بی هیچ حرفی دستانم را بگیری
نگاهم کنی
نگاهم را بدزدم
بخندم
بخندی
بمانم
بمانی …
.
عادل دانتیسم
برچسب ها : عادل , دانتیسم , عاشقانه , دلنوشته , عکس نوشته , تلخ نوشته ,
دسته : دلنوشته , شعرهای عاشقانه , عادل دانتیسم , تلخ نوشته , ,

یک روز هم می شود
دوست داری بنشینی پشتِ پنجره
با دنیا قهر کنی
منتظر بنشینی ببینی
کسی حواسش به قهر بودنت هست ؟
یک روز هم می شود
دوست داری عاشقانه نگویی
بشنوی
دوست داری بغض کنی
او حرف بزند
بباری
او حرف بزند
یک روز هم می شود
دوست داری خسته باشی
نباشی
و ببینی اصلا این نبودنت
کسی را بی تاب می کند ؟
کسی را دلتنگ می کند ؟
یک روز هم می شود لحنِ حرفهایت سرد می شود
نه اینکه سرد باشی
بهانه است
می خواهی بدانی کسی حواسش به این سردی هست
و خدا نیاورد آن زمانی را که نفهمند
به یک باره
سرد می شوی
زمستان می شوی
و آن یک روز که می خواستی ببینی
کسی برایش مهم است بودنت
می شود هرروز
هرلحظه
هرساعت
.
حواستان به سردیِ لحن باشد
گاهی بهانه است
تا بدانند
دوستشان دارید یا نه
حواستان باشد
.
عادل دانتیسم
برچسب ها : عادل , دانتیسم , عاشقانه , دلنوشته , عکس نوشته , تلخ نوشته ,
دسته : دلنوشته , شعرهای عاشقانه , عادل دانتیسم , ,

يك روز از پسِ يك اتفاق؛ بزرگ مي شوي !
روز اول حالت سنگين مي شود
گيج مي شوي
هرلحظه گمان مي كني دنيا خراب مي شود
وسط سرت
و تمام
روز دوم چشمهايت تب مي كند؛ مي سوزد
ولي حالت ديگر به سنگينيِ ديروز نيست
روز سوم
امان از روز سوم كه وقتي به نيمه مي رسد
خودت را برمي داري
مي روي گوشه اي
و مي باري و مي باري و مي باري
به حال تمام خوش باوري هايت
به حال تمام روياهايت
به حال خواستن هايي كه خواسته نشد
حرف هايي كه گفته نشد
و دلي كه ديده نشد
مي باري و مي باري و مي باري
و بعد تمام
از پسِ تمام اشك هايت
بزرگ مي شوي
گفته بودم
گاهي اتفاق ها درست مي افتد
وسط خوش باوري هايت .
گاهي خدا آنقدر دلش به حالِ
باورهايِ ساده ي ما مي سوزد
كه زمين مي زند ما را با همان باورها
و بعد كنارم ان مي ايستد
دستش را دراز مي كند
و ما را از دوباره شروع مي كند
با يك زخم
كه يادمان باشد
گاهي سادگي
درماندگی مي آورد
.
عادل دانتیسم
برچسب ها : عادل , دانتیسم , عاشقانه , دلنوشته , عکس نوشته , تلخ نوشته ,
دسته : دلنوشته , شعرهای عاشقانه , عادل دانتیسم , عکس نوشته , ,

کار از آنجا خراب شد
که کلیدها ماندند پشت ِ در
من شدم حریف در ِ بی کلید
و قلب تو شد صاحب ِ در
کار از آنجا خراب شد
که من در زدم
تو پرسیدی کیستی؟
هر خاطره ای که نشان دادم
نشناختی
در را باز کن
این بیرون
هوای بی تو بودن سرد است
در را باز کن
من هرچه باشم
گرگ نیستم....
عادل دانتیسم
برچسب ها : عادل , دانتیسم , عاشقانه , دلنوشته , عکس نوشته , تلخ نوشته ,
دسته : دلنوشته , شعرهای عاشقانه , عادل دانتیسم , ,

آقای جناب ...
بانو ...
آدم ها اهلی می شوند.
و این اهلی شدن، تازه اول کار است.
هر کسی برای اهلی شدن قلقی دارد.
مدل من با تو، و تو با دیگری فرق می کند.
یکیمان از آن هایی هستیم
که دوست داشتن هامان را با بوسه نشان می دهیم
و هی می گوییم عزیزم، جانم...
یکی دیگر موقع ابراز احساسات
طرف را می بندیم به مشت و لگد
(نه از آنهایی که درد می آورد و زخم می زند به روح)
و هی می گوییم خره، بی شرف و از این دست.
می خواهم بگویم هر کسی راه و قلق خودش را دارد،
بعد تازه میرسیم اول راه !!!
بعد از اهلی شدن، خیلی هامان گند می زنیم.
از این به بعدش را بلد نیستیم. مراقبت را نمی دانیم.
آقای جناب ...
بانو ...
اهلی که شدی،
اهلی که کردی،
باید یادمان بماند که اویی که دوستش داریم،
که در آغوش ماست،
عاقل است. جایز نه !! اما ممکن است به اشتباه.
پشت این جسم روح دارد.
از یک چیزهایی خوشش می آید، از یک چیزهایی نه.
گاهی هم ممکن است حوصله ی ما را نداشته باشد،
دلش تنهایی بخواهد...
بعضی وقت ها دوست دارد
با کسی حرف بزند که تو
سایه اش را با تیر می زنی !
اما خب او دوست دارد با او اختلاط کند
و هیچ هم ربطی به قلبش ندارد.
یادت نرود که اهلی تو شده است، که تو اهلی او شده ای.
که بیکار که نبوده.
می توانسته او را انتخاب کند. اما تو را خواسته ... !
عادل دانتیسم
برچسب ها : عادل , دانتیسم , عاشقانه , دلنوشته , عکس نوشته , تلخ نوشته ,
دسته : دلنوشته , شعرهای عاشقانه , عادل دانتیسم , ,

نمی دانم
تو را به اندازهی نفسم دوست دارم
یا نفسم را به اندازهی تو!؟
نمی دانم ..
چون تو را دوست دارم نفس می کشم
یا نفس می کشم که تو را دوست بدارم!؟
نمی دانم ..
زندگیام تکرار دوست داشتن توست،
یا تکرار دوست داشتن تو، زندگی ام !
تنها می دانم:
که دوست داشتنت
لحظه، لحظه، لحظهی زندگی ام را می سازد
و عشقت
ذره، ذره، ذره ی وجودم را !
"عادل دانتیسم
برچسب ها : عادل , دانتیسم , عاشقانه , دلنوشته , عکس نوشته , ,
دسته : دلنوشته , شعرهای عاشقانه , عادل دانتیسم , ,

دارم به این فکر می کنم
چقدر خوب است نزدیک صورتم نفس می کشی
و وقتی حرف می زنی دستهایم را در دستهایت می گیری!
تازه وقتی نگاهم می کنی دستانت یخ می زند ...
چقدر خوب است وقتی جلوتر می آیی و
پیشانی ات را می چسبانی به پیشانی ام.
من که چیزی نمی گویم پس چرا اینقدر عرق می کنی و
مدام با دستمال، پیشانی و گردنت را پاک می کنی!؟
چند کلمه از آن حرف های آدم بزرگ ها می زنی و
با انگشت اشاره ات می کوبی به پیشانی من و می گویی:
گوش کن پسر تو هنوز خیلی بچه ایی ...
خودت هم خوب می دانی که من ...
چقدر قشنگ لبخند می زنی
انگار یک حبه قند بزرگ یکهو در دل آدم آب می شود
من عاشق این هستم
که از دور با لبهایت برایم بوسه می فرستی
کمی جلو تر بیا، حیف است!
اثر بوسه کم می شود تا برسد به من ...
چقدر خوب است
وقتی از نشستن خسته می شوی
زود بلند می شوی و دستان من را هم می گیری
یعنی تو هم ...!؟
و مرا سفت بغل می کنی
و سرت را آرام می گذاری روی شانه های من و
من بازوانت را سفت می گیرم...
کاش می شد همیشه....
من عجیب حس می کنم وابسته ات شده ام
با این که می دانم سهم دیگری هم هستی!
"عادل دانتیسم"
برچسب ها : عادل , دانتیسم , عاشقانه , دلنوشته , عکس نوشته , تلخ نوشته ,
دسته : دلنوشته , شعرهای عاشقانه , عادل دانتیسم , ,

بانو ...
مریض که می شوی
پرستار می شوم ...
می آیم و می نشینم کنار تخت دلتنگی ات
موهایت را
با دستانم نوازش می کنم
می روم و قرص ماه را برایت می آورم!
تب که می کنی
در حوض شب پاشویه ات می کنم
حوضی که همان قرص ماه در آن است
و پتوی نمدار ابر را
رویت می کشم
دستانت را در دستم می گیرم
و تا خود صبح برایت دعا می خوانم
غصه نخور نازنینم...
تا خورشید سلامی دوباره کند
خوب شده ای...
"عادل دانتیسم"
برچسب ها : عادل , دانتیسم , عاشقانه , دلنوشته , عکس نوشته , تلخ نوشته ,
دسته : دلنوشته , شعرهای عاشقانه , عادل دانتیسم , ,

تمامِ دنیا باید خلاصه شود
در یک چهاردیواری
پر از گلدان و عطر و عشق
تمامِ خوشی باید خلاصه شود
در صدایِ پایی که از راه پله ها
به سمتِ خانه می آید و دخترکی که پشتِ در
یک بارِ دیگر خودش را در آینه برانداز می کند
یک لبخند می زند
و بی آنکه منتظرِ زنگِ در باشد
در را باز می کند
خوشبختی یعنی
اشتیاقِ دیدنِ چشمهایِ منتظر
و یک خسته نباشید
از زبانِ کسی که با فکرش
تمام مسیر را میانبُر زده ای
زندگی یعنی اگر امروز خنده هایش کم رنگ شد
تو بجایِ او بخندی تا خدا فردایتان را رنگین کمانی کند.
"عادل دانتیسم"
برچسب ها : عادل , دانتیسم , عاشقانه , دلنوشته , عکس نوشته , تلخ نوشته ,
دسته : دلنوشته , شعرهای عاشقانه , عادل دانتیسم , ,

می دانی؟
پایِ دلدادگی که می رسد
باید بگویی
هرچه بادا باد
و پایِ تمامِ خواستنت بایستی
باید گوش و چمشت را ببندی
و تنها"او "دیدنی شود ..
باید آنقدر مردانه پایِ دوستت دارم گفتن هایت بایستی
که هیچکس نفهمد
پشتِ این همه یک دندگی
یک دختر است با تمام ظرافت هایِ زنانه اش ..
باید آنقدر عاشقانه چشم بدوزی
که هیچکس نفهمد
پشتِ این نگاهِ مهربان یک مرد است
با تمام سر سختی هایش
وقتی"ما" می شوید
کوه شوید
پشتِ هم
پا به پایِ هم ..
و نگذارید هر بی سر و پایی
خاطرِ خاطرخواهیتان را
در هم بریزد ..
حالا همه ی این ها را گفتم
تا رو به رویِ چشمانِ همه
بگویم
من پایِ دلدادگی ام ایستاده ام
پایِ آغوشِ نیامده ات
پایِ بغض ها و خستگی هایت
من پایِ
"تو"
ایستاده ام ..
"عادل دانتیسم"
برچسب ها : عادل , دانتیسم , عاشقانه , دلنوشته , عکس نوشته , تلخ نوشته ,
دسته : دلنوشته , شعرهای عاشقانه , عادل دانتیسم , ,

ببخش خودت را
برایِ تمامِ راه های نرفته
برایِ تمامِ بی راه های رفته
ببخش،
بگذار احساست
قدری هوایی بخورد ...
گاهی بدترین اتفاق ها
هدیه ی زمانه و روزگارند
تنها کافیست خودمان باشیم!
که خود را برای تمامی ِ این بی راه ِ رفتنمان ببخشیم
و به خودمان بیاییم
تا خدا تمامی ِ درهایی که به خیال ِ باطلمان بسته را به رویمان باز کند.
خطاهایت را بشناس
آنها را پذیرا باش
و تنها بین ِ خودت و خدایت نگهشان دار
این دنیا نامحرم بددل
نامحرم نامروت زیاد دارد!
تا دست خدا هست؛ تا مهربانیاش بی انتهاست
تا می گویی خدایا ببخش
به دورت می گردد و می بوستت و می گوید جانم چه کرده ای مگر؟
دیگر تو را چه نیاز به آدمها؟
تنها خودت باش و
زیبا بمان و
بگذار با دیدنت
هر رهگذر ِ ناامیدی
لبخندی بزند
رو به آسمان
و زیرِ لب بگوید:
هنوز هم می شود از نو شروع کرد ... !
"عادل دانتیسم"
برچسب ها : عادل , دانتیسم , عاشقانه , دلنوشته , عکس نوشته , تلخ نوشته ,
دسته : دلنوشته , شعرهای عاشقانه , عادل دانتیسم , تلخ نوشته , ,

نگرانم!
برای روزهایی که می آیند
تا از تو تاوان بگیرند و تو را مجازات کنند!
نگرانم!
برای پشیمانی ات، زمانی که هیچ سودی ندارد!
نگرانم!
برای عذاب وجدانت، که تو را به دار می کشد وُ می کُشد!
روزگاری رنج تو رنجم بود
اما روزها خواهند گذشت...
و تو
آری تو
آنچه را به من بخشیدی
از دست دیگری باز پس خواهی گرفت!
و آنچه که من به تو بخشیدم، هیچگاه نخواهی یافت!
اسم تو، صورت تو، و یاد تو
تنها این چیز ها را بخاطر من می آورد:
دروغ و دورویی و ذلت ...
عزیزم!
تو یک دوست را از دست دادی ... !
"عادل دانتیسم"
برچسب ها : عادل , دانتیسم , عاشقانه , دلنوشته , عکس نوشته , تلخ نوشته ,
دسته : دلنوشته , شعرهای عاشقانه , عادل دانتیسم , ,

حال من و تو
حال عقربه های ساعتی است
که مدام از پی هم می دوند
تا شاید
مگر معجزه ای شود و ساعتی یکبار
یکدگر را در آغوش کشند
هرچند برای لحظه ای
لحظه ای هرچند کوتاه
اما فراموش نشدنی
از همان لحظه ها
که نمی توان از کنارشان گذشت
به همین سادگی ها
.
دویدن و نرسیدن
سهم من بود و تو بود و آن دو عقربه
.
کاش یا عشق عقربه ها جور دیگری بود
یا عشق من و تو
و یا این سرنوشت لعنتی
که کسی برای نوشتنش سوالی از من و تو نکرد
.
اینگونه یا ساعت از حرکت باز می ایستاد
یا این روزگار لعنتی
و یا این تکاپوی رسیدن را
شیرینی وصل پایان می داد ..
"عادل دانتیسم"
برچسب ها : عادل , دانتیسم , عاشقانه , دلنوشته , عکس نوشته , تلخ نوشته ,
دسته : دلنوشته , شعرهای عاشقانه , عادل دانتیسم , ,

در زندگی روز هایی می شود
که دوست داری بزنی به بیابان
بیابان پیدا نمی کنی، می زنی به خیابان
با دنیا که هیچ
با خودت هم قهر می کنی
منتظری...
منتظر ِ "اویِ" زند ِگیت
منتظری ببینی حواسش
اصلا به قهر کردنت هست!؟
روز هایی می شود در زندِگیت
دوست داری بهانه گیـر شوی
تو لوس شوی و "اوی ِ" زندگیت بگوید:
اجازه هست؟
اجازه هست روی ِ ماه ِ شما را ببوسم؟
اجازه هست من به دور ِ شما بگردم؟
اجازه هست دردهایت را مرهمی باشم؟
روزی هم می شود
طرز نگاهت، لحنِ حرفهایت
نوع رفتارت
سرد می شود
نه اینکه واقعا اینطور باشد ... نه!
همه ی همه اش بهانه ست
می خواهی چیز هایی بفهمی ...
بفهمی
اوی ِ زندگی ات حواسش به این همه سردی هست!؟
و امان از آن زمانی که
نفهمند... نفهمند!
به یکباره
به هم می ریزی، از هم می پاشی
سرد می شوی ...
بیا جانـم
بیا ...
حواسمان؛ چشمانمان؛ دلمان
اصلا خودِ خودِ خودمان
به "گُل" زندگیمان باشد ... !
"عادل دانتیسم"
برچسب ها : عادل , دانتیسم , عاشقانه , دلنوشته , عکس نوشته , تلخ نوشته ,
دسته : دلنوشته , شعرهای عاشقانه , عادل دانتیسم , عکس نوشته , ,

یک دوست داشتن هایی هم هست
که از دور است و در سکوت
که دلت برایش از دور ضعف می رود
که وقتی حواسش نیست
چشمانت را می بندیو در دل
دعایش می کنی
و با یک بوسه به سویش
روانه می کنی
که وقتی بی هوا
نگاهش با نگاهت
یکی می شود
انگار کسی به یک باره
نفس کشیدن را ممنوع می کند
یک دوست داشتن هایی هست
که به یک باره
بی مقدمه
پا در کفشِ دلت می کند
و جا خوش می کند
و از دستِ تو کاری بر نمی آید
جز از دور دوستش داشتن
یک دوست داشتن هایی هست
ساکت است
آرام است
خوب است
گم است ..
"عادل دانتیسم"
برچسب ها : عادل , دانتیسم , عاشقانه , دلنوشته , عکس نوشته , تلخ نوشته ,
دسته : دلنوشته , شعرهای عاشقانه , عادل دانتیسم , ,

من تو را دوست دارم !
حرفِ ساده ای ست
هم گفتنش آسان است
هم شنیدنش
اما فهمش
ساده ترین دشوار دنیاست ..
پای دوست داشتن که میان می آید
حواست باشد !
تا یادآور شوی هر روز
که "اویِ" زندگی ات را عاشقانه
می خواهی
و بفهمانی که آغوشت
تنها برایِ او امن و آرامش است
حواست باشد به وقتِ بغض ِ گاه و بیگاهش
دستانش را بگیری
در چشمهای مهربانش نگاه کنی
و آرام بگویی
من تو را با تمام
خستگی هایت، بهانه گیری هایت
با تمام ِ کلافگی هایت
می خواهم
می فهمم ...
.
بیا جانم ..
بیا طوری برای لحظه هایتان باش
که اگر روزی دستِ روزگار تو را به خاک سپرد
بگویند :
تنها برای یکی بود
تنها برایِ یکی ماند
تنها برایِ یکی مُرد !
"عادل دانتیسم"
برچسب ها : عادل , دانتیسم , عاشقانه , دلنوشته , عکس نوشته , تلخ نوشته ,
دسته : دلنوشته , شعرهای عاشقانه , عادل دانتیسم , ,

سجاده ات را
بگیر سمت بی کسی های خدا
سرت را آنقدر پایین نگه دار
که چشمت به حواس از نفس افتاده اش نیافتد
دستت که به دامنش رسید...
از عفت بر باد رفته دنیا بگو
گریه هایت را کش بده
تا دوباره خدا بودنش را باور کند
تا شاید دستی به سر و روی دنیا بکشد
فقط یادت باشد
به روی خودت هم نیاوری
کسانی روی غیبتش آنقدر حساب کرده اند
که صندلی خالی اش را
وجب به وجب سند زده اند ... !
-----
خدایا معصومیت کودکی را به ما بازگردان ...
"عادل دانتیسم"
برچسب ها : عادل , دانتیسم , عاشقانه , دلنوشته , عکس نوشته , تلخ نوشته ,
دسته : دلنوشته , شعرهای عاشقانه , عادل دانتیسم , ,

این روزها
گفتن دوستت دارم !
آنـقدر ساده است که می شود آن را
از هر رهگذری شنید
اما فهمش
یکی از سخت ترین کارِهای دنیاست
سخت است اما زیبا !
زیباست
برای اطمینانِ خاطر یک عمر زندگی
تا بفهمی و بفهمانی ...
هر دوره گردی "لیلی" نیست
هر رهگذری "مجنون "
و تو شریک زندگی هرکسی نخواهی شد !
تا بفهمی و بفهمانی ...
اگر کسی آمد و همنشینت شد
در چشمانش باید
ردِ آسمان، ردِ خدا باشد
و باید برایش
از "من" گذشت
تـا به "ما" رسید ...
"عادل دانتیسم"
برچسب ها : عادل , دانتیسم , عاشقانه , دلنوشته , عکس نوشته , تلخ نوشته ,
دسته : دلنوشته , شعرهای عاشقانه , عادل دانتیسم , ,

زندگی من یعنی
شیب خط گردنت
وقتی به پهنای شانه ات می رسد
یعنی رگ برجسته ی دست هایت
وقتی آنها را در هوا تکان می دهی
یعنی مهربانی شباهنگام و خواب آلودت
وقتی که می پرسی:
"سردت نیست؟"
یعنی رگه های قرمز چشمانت
وقتی خستگی در چشمانت موج می زند
یعنی موهای خیس روی پیشانیات
که به عطسه می اندازدت
زندگی من یعنی...
تو!
یعنی همین دلتنگی نفس گیر
وقتی این شعر را برایت می نویسم...
"عادل دانتیسم"
برچسب ها : عادل , دانتیسم , عاشقانه , دلنوشته , عکس نوشته , تلخ نوشته ,
دسته : دلنوشته , شعرهای عاشقانه , عادل دانتیسم , ,

خدا انگار چیزی می دانست
می دانست که شب چه سر عجیبی دارد ..
می دانست که اگر بشر ایمان نداشته باشد که
"همه شب ها صبح می شوند "
شب های زندگی اش را تاب نمی آورد ..
خدا می دانست که عاشقت خواهم شد ..
می دانست که اشک را آفرید
و چشمان مرا ..
گونه هایم اگر باغچه داشت؛
بهترین تمشک دنیا را تولید می کرد ...
"عادل دانتیسم"
برچسب ها : عادل , دانتیسم , عاشقانه , دلنوشته , عکس نوشته , تلخ نوشته ,
دسته : دلنوشته , شعرهای عاشقانه , عادل دانتیسم , ,

زنها گاهی تمامی ِ دنیایشان را
میان ِ چاردیـواری ِ آغوش یک مرد جستجو می کنند
زنی که خنده ها و گریه هایش؛
ناز و بهانه هایش
همه و همه،
تنها آغوش ِ خالص ِ مردانه ات را می خواهد
که مبادا برای لحظه ای
دست از مردانگی ات برداری!
زنها گاهی دلتنگی هایشان را
بی صدا فریاد می زنند
که اگر دلتنگی هایشان
درمان نشود ...
زندگی هرچقدر هم روزهای بهاری را
به رخِ روزهایشان بکشد
باز هم انگار همه چیز برایشان
بی روح و بی رنگ است
خوش نباشد اگر دلشان؛
خندههایشان هرچقدر هم
گوش فلک را کر کند؛
باز از دلشان تنها
صدایِ بغضِ جامانده ی بیخِ گلو می آید!
زنها
کسی را می خواهند
که درک شان کند
که فهمیده شوند
همـدِل و همدمی می خواهند
که برایش بگویـند:
"تــو"
مردانه پایِ مرادنگی ات،
پایِ من ِ زندگی ات بمان
"من"
همـه ی زنـانـگی ام را پایِ تو
پای ِ دنیایــمان خواهم داد ...
"عادل دانتیسم"
برچسب ها : عادل , دانتیسم , عاشقانه , دلنوشته , عکس نوشته , تلخ نوشته ,
دسته : دلنوشته , شعرهای عاشقانه , عادل دانتیسم , ,

آنقدر دعا کردم
تا پرنده شدم
اما حالا که این همه راه را
به سوی تو پَر زده ام
تو قیچی بدست
در پرچین نشسته ای
غافل از اینکه من
تو را بیشتر از پَرهایم دوست دارم.
"عادل دانتیسم"
برچسب ها : عادل , دانتیسم , عاشقانه , دلنوشته , عکس نوشته , تلخ نوشته ,
دسته : دلنوشته , شعرهای عاشقانه , عادل دانتیسم , ,

یاد بگیر جانم!
دوست داشتن
برایِ خاطرِ چشم و ابرو نمی ماند
عشق
به احترامِ اندامِ تراشیده ی هیچکس
رویِ پاهایش نمی ایستد
فراموش نکن
برجسته ترین لباس ها
آخرسر جایش گوشه ی کمد
لا به لایِ یک دنیا
لباس هایِ خانگیِ گشاد
که تو را هم بسترِ رویاهایِ شیرینِ شبانه می کنند
جا خوش می کند
یادت نرود
دنیا دنیا لوازمِ آرایش هم که داشته باشی
با یک آب تمامش پاک می شود
و تو می مانی!
خودِ تو
که به گمانم
یادت رفته وقتی لبخند می زنی
زیباترین مخلوقِ خدا را
نشانِ دنیا می دهی
به دلت بسپار
اگر کسی آمد
که خودِ تو را
که روزهایی می رسد
که هیچ حوصله ی
آراسته بودن را هم نداری
نگاهِ خواهانش را به تو بدوزد
و بگوید:
امروز کدام یک از لبخند هایت را پوشیده ای
که اینقدر دلنشین تر شده ای ؟
خودش را بسپارد به روزگارش
تا تو بشوی
بانویِ لحظه هایش ... !
"عادل دانتیسم"
برچسب ها : عادل , دانتیسم , عاشقانه , دلنوشته , عکس نوشته , تلخ نوشته ,
دسته : دلنوشته , شعرهای عاشقانه , حمید مصدق , تلخ نوشته , ,
در شبان غم تنهایی خویش
عابد چشم سخنگوی توام

من در این تاریکی
من در این تیره شب جانفرسا
زائر ظلمت گیسوی توام
گیسوان تو پریشانتر از اندیشه ی من
گیسوان تو شب بی پایان
جنگل عطرآلود
شکن گیسوی تو
موج دریای خیال
کاش با زورق اندیشه شبی
از شط گیسوی مواج تو من
بوسه زن بر سر هر موج گذر می کردم
کاش بر این شط مواج سیاه
همه ی عمر سفر می کردم
من هنوز از اثر عطر نفسهای تو
سرشار سرور
گیسوان تو در اندیشه ی من
گرم رقصی موزون
کاشکی پنجه ی من
در شب گیسوی پر پیچ تو راهی می جست
برچسب ها : حمید , مصدق , شعر , قصیده , عاشقانه , آبی , سیاه , خاکستری , عکس نوشته ,
ادامه مطلب
دسته : دلنوشته , تلخ نوشته , ,

خدایا چه بد بودم و نمی دانستم
چرا که بندگانت از من گریزانند
شاید پاسخ سوالم این چنین سخت بود
که تا حرفم را شنیدند
به جای "درک" کردن "ترکـ "ـم کردند
کاش نمیگفتم تا می ماندند
پس "دور" می مانم تا "نزدیک" بماند
آن که در یاد من است
برچسب ها : عاشقانه , دلنوشته , تلخ نوشته , عکس ,
دسته : دلنوشته , ,

قانون تو تنهایی من است و تنهایی من قانون عشق
عشق ارمغان دلدادگیست و این سرنوشت سادگیست.
چه قانون عجیبی! چه ارمغان نجیبی و چه سرنوشت تلخ و غریبی!
که هر بار ستاره های زندگیت را با دستهای خود راهی آسمان پر ستاره کنی
و خود در تنهایی و سکوت با چشمهای خیس از غرور پیوند ستاره ها را به نظاره نشینی
و خاموش و بی صدا به شادی ستاره های از تو گشته جدا دل خوش کنی
و باز هم تو بمانی و تنهایی و دوری…
برچسب ها : عاشقانه , دلنوشته , تلخ نوشته , عکس نوشته ,
دسته : دلنوشته , نادر ابراهیمی , ,

از یک جایی به بعد آلیس میشوی در عجایب سرزمینی
که جز خاطره پای هیچ عصایی به آنجا باز نمیشود.
از یک جایی به بعد به خودت که میآیی پر شدی از رفت و آمد رویاهای پابرهنهای
که اعتبارشان نسبت مستقیم دارد با آرزوهای خطور نکرده در سر واقعیت!
از یک جایی به بعد خارج از فهم جوانی و پیری خاطره در تو دلقکی میشود
که زورش دیگر به اتمام یک سیرک خندهدار نمیرسد..
از یک جایی به بعد شهر در خاطرات ذهنیات به گل مینشیند تا دست از عصا درازتر برگردی..
برگردی به خواب، به رویا، به هر چیزی که دیدنش از زندگی عینی، لذتبخشتر است.
از یک جایی به بعد فقط باید خوابید که تنها خواب تو را به تمامی آنچه که از دست رفته است
و به رویاهای خوش بر باد رفته پیوند خواهد زد..
نادر ابراهیمی
برچسب ها : عاشقانه , دلنوشته , تلخ نوشته , عکس نوشته ,
دسته : دلنوشته , نادر ابراهیمی , عکس نوشته , ,

نامه زیبای نادر ابراهیمی به همسرش
همسفر!
در این راه طولانی، که ما بیخبریم و چون باد میگذرد، بگذار خرده اختلافهایمان باهم، باقی بماند.
خواهش میکنم! مخواه که یکی شویم؛ مطلقاً یکی.
مخواه که هرچه تو دوست داری، من همان را، به همان شدت دوست داشته باشم
و هرچه من دوست دارم، به همان گونه، مورد دوست داشتن تو نیز باشد.
مخواه که هر دو یک آواز را بپسندیم، یک ساز را، یک کتاب را، یک طعم را، یک رنگ را و یک شیوهی نگاه کردن را.
مخواه که انتخابمان یکی باشد، سلیقهمان یکی و رویامان یکی.
همسفر بودن و همهدف بودن، ابداً به معنای شبیه بودن و شبیه شدن نیست
و شبیه شدن، دال بر کمال نیست، بل دلیل توقف است.
عزیز من!
دو نفر که سخت و بیحساب عاشق هماند و عشق، آنها را به وحدتی عاطفی رسانده است،
واجب نیست که هر دو صدای کبک، درخت نارون، حجاب برفی قله علم کوه، رنگ سرخ و بشقاب سفالی را دوست داشته باشند!
اگر چنین حالتی پیش بیاید باید گفت که یا عاشق زائد است یا معشوق. یکی کافی است.
عشق، از خودخواهیها و خودپرستیها گذشتن است؛ اما این سخن به معنای تبدیل شدن به دیگری نیست.
من از عشق زمینی حرف میزنم که ارزش آن در «حضور» است نه در محو و نابود شدن یکی در دیگری.
عزیز من!
اگر زاویه دیدمان نسبت به چیزی یکی نیست، بگذار یکی نباشد،
بگذار فرق داشته باشیم، بگذار در عین وحدت مستقل باشیم.
بخواه که در عین یکی بودن، یکی نباشیم، بخواه که همدیگر را کامل کنیم نه ناپدید.
بگذار صبورانه و مهرمندانه در باب هرچیز که مورد اختلاف ماست بحث کنیم؛
اما نخواهیم که بحث، مارا به نقطهی مطلقاً واحدی برساند.
بحث باید مارا به ادراک متقابل برساند نه فنای متقابل.
بیا بحث کنیم، بیا معلوماتمان را تاخت بزنیم، بیا کلنجار برویم؛
اما سرانجام نخواهیم غلبه کنیم و این غلبه منجر به آن شود که تو نیز چون من بیندیشی یا به عکس.
مختصری نزدیک شدن بهتر از غرق شدن است، تفاهم بهتر از تسلیم شدن است.
من و تو حق داریم در برابر هم قد علم کنیم
و حق داریم بسیاری از نظرات و عقاید هم را نپذیریم بیآنکه قصد تحقیر هم را داشته باشیم.
عزیز من!
دونیمه، زمانی به راستی یکی میشوند و از دو «تنها» یک «جمع کامل» میسازند که بتوانند کمبودهای هم را جبران کنند،
نه آنکه عین مطلق هم شوند، چیزی بر هم مضاف نکنند و مسائل خاص و تازهای را پیش نکشند؛
پس بیا تصمیم بگیریم که هرگز عین هم نشویم.
بیا تصمیم بگیریم که حرکاتمان، رفتارمان، حرفزدنمان و سلیقهمان، کاملاً یکی نشود
و فرصت بدهیم که خرده اختلافها و حتی اختلافهای اساسیمان، باقی بماند
و هرگز، اختلاف نظر را وسیلهی تهاجم قرار ندهیم…
عزیز من! بیا متفاوت باشیم!
برچسب ها : عاشقانه , دلنوشته , تلخ نوشته , عکس , نادر , ابراهیمی ,
دسته : دلنوشته , ,

این پاییز تو را م دارد برای قدم زدن
وگرنه من آدم خانه نشینی نیستم

معجزه ی تو از تمام پیامبران بزرگ تر بود
تو خندیدی و من ایمان آوردم
من بلد نیستم دوستت نداشته باشم
سوادم تا دوست داشتن تو قد می دهد.
برچسب ها : عاشقانه , دلنوشته , تلخ نوشته , عکس نوشته ,
دسته : دلنوشته , تلخ نوشته , عکس نوشته , ,
همیشه دور نماها
خواستنی ترند
مثل سراب
مثل فردا
مثل تو . . .

مرا باور کنی یا نه
تویی پایان ویرانی
چه غمگینانه آزادی
از آن عهدی که می دانی...

برو ای خوب من ، هم بغض دریا شو ، خداحافظ !
برو با بی کسی هایت هم آوا شو ، خداحافظ !
تو را با من نمی خواهم که « ما » معنا کنم دیگر …
برو با یک « من » دیگر بمان « ما » شو ، خداحافظ !

برچسب ها : عاشقانه , دلنوشته , تلخ نوشته , عکس نوشته ,