دسته : دلنوشته , شعرهای عاشقانه , شاعران معاصر , رسول ادهمی , تلخ نوشته , عکس نوشته , ,

من میتوانم
جای سیگار , نقاشی بکشم
با دوغ مست کنم
با وسایل خانه تمام شب را تانگو برقصم
و به جای تو
بالشتک دوران کودکی ام را در آغوش بگیرم
تو برای فراموش کردن کسی
که بی نظیردوستت داشت
چه خواهی کرد؟
رسول ادهمی
برچسب ها : عاشقانه , دلنوشته , تلخ نوشته , رسول , ادهمی , معاصر ,
دسته : دلنوشته , شعرهای عاشقانه , شاعران معاصر , رسول ادهمی , تلخ نوشته , عکس نوشته , ,

تو راست می گفتی
تکرار، بلای جان هر آغوشی ست
آن روز ها
ما فقط برای هم حجم بودیم
و تمام دوستت دارم ها
حرف بودند
بگذریم...
خواستم بگویم
اولین شب تنهایی
زیاد سخت نبود
دارم بدون تو صبحانه می خورم.
رسول ادهمی
برچسب ها : عاشقانه , دلنوشته , تلخ نوشته , رسول , ادهمی , معاصر ,
دسته : دلنوشته , شعرهای عاشقانه , شاعران معاصر , رسول ادهمی , تلخ نوشته , عکس نوشته , ,

خواستن همیشه توانستن نیست
من تو را می خواستم
توانستم؟
لب داشتم، بوسه خواستم
توانستم؟
دست داشتم، آغوش
توانستم؟
گاهی خواستن توان ندارد
زورش به رفتن، نبودن، نیست شدن
نمی رسد که نمی رسد
او هم که گفته کوه را به دوش می کشد
اگری داشت محال
پاسخی که هرگز نشنیده بود
او به نه باخته بود،
که چنین به ادعا حرف می زد.
من ساده می گویم
اگر چشم هایت مرا
می پسندید
کارهای عجیب می کرد
دیوانگی های عجیب و غریب
چیز زیادی نمی خواستم
فقط سری که شب ها روی سینه ات بخواب رود
روزها زود بلند می شدم
و آنقدر دوستت می داشتم
که نفهمیم
چگونه پای هم پیر شدیم.
من تو را برای پایان خستگی هایم
نمی خواستم
فقط می خواستم
جای آه!
دهانم گرم اسمت باشد
عزیزم هایی که قبض برق خانه را
پرداخت نمی کنند اما
کاری با چشم های تو می کنند
که اتاق شب هم نور داشته باشد!
من خواستم دوستم داشته باشی
باشی
همین
من همین کار ساده را از تو
خواستم
توانستی؟
توانستم؟
رسول ادهمی
برچسب ها : عاشقانه , دلنوشته , تلخ نوشته , رسول , ادهمی , معاصر ,
دسته : دلنوشته , عکس نوشته , ,

هنوز هم عاشقانههایم را عاشقانه برای تو مینویسم..
هنوز هم در ازدحام این همه بی تو بودن از با تو بودن حرف میزنم..
هنوز هم باور دارم عشق ما جاودانه است..
این روزها دیگر پشت پنجره مینشینم و به استقبال باران میروم.
میدانم پائیز، هنوز هم شورانگیز است..
میدانم یکی از همین روزها کسی که نبض زندگی من است،
کسی که جز تو نیست بازمیگردد..
میدانم تمام میشود و ما رها میشویم؛ پس بگذار بخوانم:
اولین عشق من و آخرین عشق من تویی
نرو، منو تنها نذار که سرنوشت من تویی..
برچسب ها : عاشقانه , دلنوشته , عکس نوشته ,
دسته : دلنوشته , شعرهای عاشقانه , شاعران معاصر , پریناز جهانگیر عصر , تلخ نوشته , ,

این غصه را کجای دلم جا کنم؟ بگو
از تو ، تو را چقدر تمنا کنم؟ بگو
تا کی به انتظار تو باشم که باز هم
با حسرتی دوباره تماشا کنم؟ بگو
اینگونه با هوای تو ای یار تا کجا
هر روز را برای تو فردا کنم؟ بگو
از شرم این و آن، تب این عشق را چقدر
تا عمق جان بسوزم و حاشا کنم؟ بگو
من عاشقانه با تو کنار آمدم ولی
با دوری ات ، چگونه مدارا کنم؟ بگو
این من ، کنار هیچ کسی ما نمی شود
دیگر کجا شبیه تو پیدا کنم؟ بگو
شعر "تمنا" از دفتر شعر "همنفس" شاعر "پریناز جهانگیر عصر"
برچسب ها : پریناز , جهانگیر , عصر , شعر , عاشقانه , معاصر ,
دسته : دلنوشته , شعرهای عاشقانه , شاعران معاصر , پریناز جهانگیر عصر , تلخ نوشته , ,

یک عمر اگر فدای تو بودم مرا ببخش
آواره در هوای تو بودم مرا ببخش
گفتی به من علاقه نداری ولی اگر
من همچنان گدای تو بودم مرا ببخش
غیر از غمت نبود مرا دین و مذهبی
من بنده ی، خدای تو بودم، مرا ببخش
با آنهمه جفایت اگر باز هم عزیز
من یار با وفای تو بودم مرا ببخش
یک عمر اگر به هرکه رسیدم به هرکجا
گفتم که آشنای تو بودم مرا ببخش
این اتفاق عشق که تقصیر من نبود
بیمار بی دوای تو بودم، مرا ببخش
همدرد دردهای دلم هیچ کس نشد
وقتی که در عزای تو بودم، مرا ببخش
تنها "تو"ام تو بودی اگر، باز هم تویی
من هم اگر "شما"ی تو بودم مرا ببخش
شعر "مرا ببخش" از دفتر شعر "همنفس" شاعر "پریناز جهانگیر عصر"
برچسب ها : پریناز , جهانگیر , عصر , شعر , عاشقانه , معاصر ,
دسته : دلنوشته , شعرهای عاشقانه , حمید مصدق , شاعران معاصر , عکس نوشته , ,

مرا با سوز جان بگذار و بگذر
اسیر و ناتوان بگذار و بگذر
چو شمعی سوختم از آتش عشق
مرا آتش به جان بگذار و بگذر
دلی چون لاله بی داغ غمت نیست
بر این دل هم نشان بگذار و بگذر
مرا با یک جهان اندوه جانسوز
تو ای نامهربان بگذار و بگذر
دو چشمی را که مفتون رخت بود
کنون گوهرفشان بگذار و بگذر
در افتادم به گرداب غم عشق
مرا در این میان بگذار و بگذر
به او گفتم: حمید از هجر فرسود!
به من گفتا: جهان بگذار و بگذر
حمید مصدق
برچسب ها : حمید , مصدق , شعر , معاصر , عاشقانه , عکس نوشته ,
دسته : دلنوشته , شعرهای عاشقانه , شاعران معاصر , عادل دانتیسم , تلخ نوشته , عکس نوشته , ,

غرور باید مچاله شود
بمیرد اصلا !
پایِ دل دادگی که در میان باشد
باید سراپا تمنا شوی
عشق شوی
دیر می شود گاهی دیر !
به خود می آیی که دو زانو نشسته ای
رفتنش را تماشا می کنی
و به زمین و زمان ناسزا می گویی !
نه جانم !
نه خدا کاره ای بوده
نه زمین
نه روزگار
همه کاره ی داستان تو بودی
که - من - بودنت را زمین نگذاشتنی
که نخواستی - ما - شوی !
عشق اگر عشق بشود
پایش برسد
جان هم باید در راهش داد
چه برسد غرور
که مفت هم نمی ارزد . . .
عادل دانتیسم
برچسب ها : عادل , دانتیسم , عاشقانه , دلنوشته , عکس نوشته , تلخ نوشته ,
دسته : دلنوشته , شعرهای عاشقانه , شاعران معاصر , عادل دانتیسم , تلخ نوشته , ,

عهد شکستن کارِ من نیست !
از همان ابتدا گفته بودم
گفته بودم پایِ دل دادگی ام می ایستم
پایِ دیر آمدنت
از همان ابتدا خواسته بودم اینچنینی عاشقی را
گفته بودم آسان نمی خواهم تو را
می دانم .. می دانم .. می دانم
اما !
تو بگو ؟
صبر بیش از این جایز است ؟
حالا دیگر وقتِ رسیدنِ آغوشت نیست ؟
تو که می دانی؛ خدا هم
که من آغوشِ هیچکس را
برایِ خستگی هایم نخواسته ام
و حالا خواهانم با صدایِ بلند هم می گویم
خواهانِ تو
دستانت
خواهانِ لبانت که نامم را صدا می زند
و جانم گفتن هایِ پی در پیِ لبانِ من
که در تمامِ وجودم انعکاس می یابد
و من لبریز می شوم از بوی خوش
داشتنت .
عادل دانتیسم
برچسب ها : عادل , دانتیسم , عاشقانه , دلنوشته , تلخ نوشته ,
دسته : دلنوشته , شعرهای عاشقانه , شاعران معاصر , عادل دانتیسم , ,

آدم هایی هستند كه وقتی نیستند
انگار چیزی كم داری
وقتی هستند انگار پشتت را به كوه سپرده ای
خیالت راحت است وقتی بودنشان را كنارت حس می كنی
وقتی نگاهت می كنند،
صدایت می زنند،
كنارت قدم می زنند و با تو حرف می زنند
از همیشه حالت بهتر است،
قوت قلب می دهد حضورشان.
آه كه چقدر كمند،
نایابند و نایافتنی،
و چقدر دوست داشتنی هستند و خواستنی و
چه خوشبختی عظیمیست بودنشان كنارت...
ناگزیرم از این
"اما"
اما این را هم می دانیم
كه بودنشان همیشگی نیست ،
هیچكس برای همیشه نمی ماند
گاهی مرگ آنها را ما می گیرد
و گاهی هم دست روزگار ...
این روح است که می ماند
و جدایی تن امری ست تغییر نایافتنی
و این ما هستیم
كه باید این لحظه های بودن كنار هم را،
این اندك زمان های دوست داشتن را قدر بدانیم
و شادی را مهمان همیشگی سفره ی دلمان كنیم...
و من این باهم بودن های خوب را برایتان آرزومندم ...
عادل دانتیسم
برچسب ها : عادل , دانتیسم , عاشقانه , دلنوشته , عکس نوشته , تلخ نوشته ,
دسته : دلنوشته , شعرهای عاشقانه , شاعران معاصر , عادل دانتیسم , عکس نوشته , ,

حالا که از من دوری
مراقبِ خودت باش
مراقبِ اشک هایت که بی من نریزد
مراقبِ دلت که بی من نگیرد
مراقبِ خنده هایت که بی من کسی نبیند
مراقبِ دست هایت باش
چشم هایت حتی
این ها همه اش امانت است
پیشِ تو
حالا که دستم از دست هایت کوتاست
آغوشم از آغوشت دور
مراقبِ بی قراری هایت باش
مبادا بی من
کسی
آرامِ جانت شود.
مبادا ...
عادل دانتیسم
برچسب ها : عادل , دانتیسم , عاشقانه , دلنوشته , عکس نوشته , تلخ نوشته ,
دسته : دلنوشته , شعرهای عاشقانه , شاعران معاصر , عادل دانتیسم , ,

امنیت
تمامِ آرامش خلاصه می شد در همین یک کلامِ ساده
که ما پیچیده اش می کنیم
که انگار با این یک کلام کوه بر دوشِ کسی گذاشته ایم
نه جانم !
امنیت ساده تر از چیزیست که خیالش را می کنی
امنیت یک بوسه است
یک دوستت دارم
یک دلم برایت تنگ شده
یک چشمهایت چرا بغض دارد
یک انقدر بلند نخند صدایِ گریه هات در خانه پیچیده
امنیت
یک لبخند است با تمامِ مالکیتش برایِ یک رابطه
یک : دستت را محکم گرفته ام تو مرا داری !
امنیت
تنها برایِ مرد نیست
که زن هم باید امنیت باشد
امنیتِ آغوش و امنیت عشق
زن نامِ دیگرش اما
همان امنیت است
وقتی که عاشق می شود
وقتی که قلبش برایِ مردانگیت می تپد
بدان امن است
تمامِ آنچه که برایِ توست
عادل دانتیسم
برچسب ها : عادل , دانتیسم , عاشقانه , دلنوشته , عکس نوشته , تلخ نوشته ,
دسته : دلنوشته , شعرهای عاشقانه , شاعران معاصر , عادل دانتیسم , تلخ نوشته , ,

دارم عادت میکنم به نخواستن خواسته هایم .... "
به گمانم این اغاز بی تفاوتیست ..
و من
میترسم از چنین روزی ...
میگویم ...
زمستان معجزه ای ندارد .. ؟"
مثلا یک روز صبح با صدای باران بیدار شوم
و
نشسته باشم کنار خدا ..
" حوالی آسمــــــ ـآن ها "
دیگر هیچ هراسم نباشد ...
ازاین عادت های زمینی ... ! "
عادل دانتیسم
برچسب ها : عادل , دانتیسم , عاشقانه , دلنوشته , عکس نوشته , تلخ نوشته ,
دسته : دلنوشته , شعرهای عاشقانه , شاعران معاصر , عادل دانتیسم , تلخ نوشته , ,

رهگذر پیری از من پرسید پاییز شده؟
نمی دانم چرا گفتم اری !.
باز هم پرسیده پاییز شده؟
اینبار گفتم : در راه است
دوباره تکرار سوال ...
گفتم مگر فصل را نمی گویید ؟
گفت:..چرا اما نه فصل سال ....
از فصل دلت پرسیدم
سرم را چرخاندم به سمتی دور گفتم :
مدتی است...
پک به سیگارش زد و گفت:از چهره ات پیداست..
زمستانش هم همین روزا میرسد اگ به فریادش نرسی...
خندیدم....زهر خند..
گفتم خدانگهدار اقا..
گفت وداع کردن را از کی اموختی؟
و من دیگر حرفی نداشتم ..
انگار !!
عادل دانتیسم
برچسب ها : عادل , دانتیسم , عاشقانه , دلنوشته , عکس نوشته , تلخ نوشته ,
دسته : دلنوشته , شعرهای عاشقانه , شاعران معاصر , عادل دانتیسم , تلخ نوشته , ,

اینکه گاهی دلم میگیرد
گاهی دستانم به زندگی نمیرود
گاهی یک حصار به دور خودم می کشم
و رویش مینویسم: تا اطلاع ثانوی
خسته ام
دلیل نمیشود که تو
آمدنت را به تعویق بی اندازی
دلیل نمی شود که
به شانه ی دل شکسته ها نزنم و نگویم :
عزیز جان …
خدا هست… خدا هست… خدا هست
اصلا همه این حال های لعنتی لاعلاج
چاشنی زندگی است
و هیچ دلیل نمی شود
من باز به خود نیایم
چای دارچین نگذارم
باز هم برای تو ننویسم
و میان یک دنیا اشک
با چشمانی تار
روی کاغذ خیس حک نکنم:
چقدر جای شانه هایت کنارم خالیست
عادل دانتیسم
برچسب ها : عادل , دانتیسم , عاشقانه , دلنوشته , عکس نوشته , تلخ نوشته ,
دسته : دلنوشته , شعرهای عاشقانه , شاعران معاصر , عادل دانتیسم , تلخ نوشته , عکس نوشته , ,

دلتنگی نه حرف حالیش می شود
نه نگاه
نه گفتن مداوم دوستت دارم
دلتنگی یک سکوت می خواهد
یک آغوش
که بوی عطر تو را تنها داشته باشد
که بدانی دور که شد ٬
هنوز هم آغشته باشد از بوی تو
دلتنگی٬ امنیت می خواهد.
عادل دانتیسم
برچسب ها : عادل , دانتیسم , عاشقانه , دلنوشته , عکس نوشته , تلخ نوشته ,
دسته : دلنوشته , شعرهای عاشقانه , شاعران معاصر , عادل دانتیسم , تلخ نوشته , عکس نوشته , ,

راست می گفتی بانو!
دلدادگی آنقدرها هم که فکرش را می کردیم، ساده نبود.
ساده نیست؛
دل که می دهی،
انگار خودت را دودستی تقدیم اوی قصه کرده ای.
بخندد، می خندی.
اشک بریزد،
اشک نمی ریزی؛ سیل می باری.
سرد باشد،
مرداد با همه گرمایش به حالت برف می بارد
و انتظار...
امان از این انتظار که می شود کار هر روزه که هیچ؛
کار هر ثانیه ات.
ساده نیست بانو!
عادل دانتیسم
برچسب ها : عادل , دانتیسم , عاشقانه , دلنوشته , عکس نوشته , تلخ نوشته ,
دسته : دلنوشته , شعرهای عاشقانه , شاعران معاصر , عادل دانتیسم , عکس نوشته , ,

ﭼﻪ ﮐﯿﻔﯽ ﺩﺍﺭﺩ ﮐﺴﯽ ﺑﺎﺷﺪ
ﮐﻪ ﻭﻗﺘﯽ ﻧﺎﻡ ﮐﻮﭼﮑﺖ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺗﻪ ﺩﻝ ﺻﺪﺍ ﻣﯿﮑﻨﺪ
ﻟﺒﺨﻨﺪﯼ ﺭﻭﯼ ﻟﺒﺎﻧﺖ ﻧﻘﺶ ﺑﺒﻨﺪد
ﻭ ﺗﻮ ﺁﺭﺍﻡ ﺑﮕﻮﯾﯽ: ﺟﺎﻧﻢ؟
ﺑﻪ ﮔﻤﺎﻧﻢ ﺍﯾﻨﻄﻮﺭ ﮐﻪ ﺑﺎﺷﺪ ﺗﻮ ﺣﺘﯽ ﻋﺎﺷﻖ ﻧﺎﻣﺖ ﻣﯿﺸﻮﯼ
ﮐﻪ ﺍﺯ ﻃﺮﺯ ﺻﺪﺍ ﮐﺮﺩﻧﺶ ﺑﻔﻬﻤﯽ
ﺍﺳﻤﺖ ﮐﻪ ﻫﯿﭻ، ﺣﺘﯽ ﻭﺟﻮﺩﺕ ﻣﺎﻟﮑﯿﺘﺶ ﺑﻪ ﺍﺷﺘﺮﺍﮎ ﮔﺬﺍﺷﺘﻪ ﺷﺪﻩ
ﺑﯿﻦ ﺗﻮ ﻭ ﺍﻭﯼ ﺯﻧﺪﮔﯿﺖ!!!
ﭼﻪ ﻟﺬﺗﯽ ﺩﺍﺭﺩ ﺻﺪﺍﯾﯽ ﻣﺪﺍﻡ ﻧﺎﻣﺖ ﺭﺍ ﺗﮑﺮﺍﺭ ﮐﻨﺪ
ﻭ ﺗﺎ ﺗﻮ ﺟﺎﻧﻢ ﺑﮕﻮﯾﯽ،
ﺑﮕﻮﯾﺪ: ﺍﻣﺎﻥ ﺍﺯ ﺣﻮﺍﺱ ﭘﺮﺗﯽ ﯾﺎﺩﻡ ﺭﻓﺖ ﭼﻪ ﻣﯿﺨﻮﺍﺳﺘﻢ ﺑﮕﻮﯾﻢ
ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﻧﺎﻣﺖ ﺭﺍ ﺗﮑﺮﺍﺭ ﮐﻨﺪ
ﻭ ﺗﻮ ﺑﺪﺍﻧﯽ ﺍﯾﻦ ﺑﺎﺭ ﻫﻢ
ﺑﻪ ﺷﻮﻕ ﺷﻨﯿﺪﻥ ﺟﺎﻧﻢ ﺍﺯ ﺯﺑﺎﻧﺖ ﺻﺪﺍﯾﺖ ﮐﺮﺩﻩ!!
ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺍﺑﺮﺍﺯ ﻋﻼﻗﻪ ﺑﺎ ﮔﻔﺘﻦ
ﺟﺎﻧﻢ، ﻋﺰﯾﺰﻡ، ﻋﺸﻘﻢ، ﻧﻔﺴﻢ ﻧﯿﺴﺖ !
ﮔﺎﻫﯽ ﺗﻤﺎﻣﯽ ﺷﯿﺮﯾﻨﯽ ﯾﮏ ﺣﺲ
ﺩﺭ ﮔﻔﺘﻦ ﻧﺎﻡ، ﺁﻥ ﻫﻢ ﺑﺎ " ﻣﯿﻢ" ﻣﺎﻟﮑﯿﺖ
ﺧﻼﺻﻪ ﻣﯿﺸﻮﺩ...
ﺗﻮ ﻫﯿﭻ ﻣﯿﺪﺍﻧﯽ ﺑﺎ ﻫﻤﯿﻦ ﺳﺎﺩﮔﯽ ﻫﺎﯼ ﮐﻮﭼﮏ
ﺍﻣﺎ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺷﺘﻨﯽ
ﻣﯿﺸﻮﺩ ﺧﻮﺷﺒﺨﺖ ﺑﻮﺩ ﻭ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﮐﺮﺩ ...؟!!
عادل دانتیسم
برچسب ها : عادل , دانتیسم , عاشقانه , دلنوشته , عکس نوشته , ,
دسته : دلنوشته , شعرهای عاشقانه , شاعران معاصر , عادل دانتیسم , تلخ نوشته , عکس نوشته , ,
من دیگر توانِ خاطره ساختنم نیست
کفشت را که در خانه ی من درآوردی
مهمان خطابت نمی کنم..تو صاحب خانه ای..
نه اینکه اگر باز کفش به پا کنی..بروی
من می میرم... نه.!
اما فرقی با آن سالمندِ اتاقِ شماره هفتِ خانه ی سالمندان
که هرروز با یک بغض که چرا باز صبح را دیده است ندارم ..
عادل دانتیسم
برچسب ها : عادل , دانتیسم , عاشقانه , دلنوشته , عکس نوشته , تلخ نوشته ,
دسته : دلنوشته , شعرهای عاشقانه , شاعران معاصر , عادل دانتیسم , تلخ نوشته , ,

دوست داشتنت چمدانیست
در دستانِ بلاتکلیف ترین مسافر
که راهی اش می کنند
بی آنکه بداند کجا
بداند کِی
نه شماره ی پروازی
نه بلیطِ قطاری
او می ماند و چمدان
و تماشایِ هرروزه ی مسافرانی که
با لبخند
با اشک
از هم جدا می شوند
به هم می رسند
و او
نه می داند باید گریه کند
نه می داند باید بخندد
دوست داشتنت چمدانیست
که نه می توانم بازش کنم
نه می توانم رهایش کنم
نه می توانم به مقصدی بروم
شاید باید فراموشی بگیرم
چمدان را جایی جای بگذارم
اولین بلیط را خریداری کنم
و دور شوم
و هرکه از من پرسید
چمدان به همراه ندارید ؟
بگویم
به گمانم در ایستگاه جای گذاشتم
بگویند
می خواهید خبر بدهید پیدایش کنند ؟
بگویم
اگر برایِ من باشد
پیدایم می کند
دوست داشتنت چمدانیست
که با همه ی فراموشی هم باز
به گمانم به پایِ روزی آمدنش
خواهم نشست.
عادل دانتیسم
برچسب ها : عادل , دانتیسم , عاشقانه , دلنوشته , تلخ نوشته ,
دسته : دلنوشته , شعرهای عاشقانه , شاعران معاصر , عادل دانتیسم , تلخ نوشته , ,

یکی از همین جمعه ها
خودم را بر می دارم می برم
میانِ پیاده روهایِ همیشه مرده ی این شهر
که هیچ لبخندِ آشنایی نمی یابی در آن
یا بهتر بگویم .. لبخندی نمی یابی ..
در مرکزی ترین نقطه اش بنشینم
پایم را در یک کفش می کنم
که یا همین حالا
آشناترین لبخندِ دنیا را تحویلِ من می دهی
یا من همه ی روزهایِ باقی مانده را
همینجا می نشینم
خط و نشان نمی کشم اما
باور کن .. من دیگر نگاهِ غریبه ها را
تاب و توانم
نیست ...
عادل دانتیسم
برچسب ها : عادل , دانتیسم , عاشقانه , دلنوشته , تلخ نوشته ,
دسته : دلنوشته , شعرهای عاشقانه , شاعران معاصر , عادل دانتیسم , تلخ نوشته , عکس نوشته , ,

تقصیرِ ما نبود
عشق بی مقدمه پا در کفشمان کرد
بی آنکه بپرسد دنیایمان حرفهایمان
باورمان یکیست یا نه ؟
که بپرسد این من و تو
ما می شود یا نه ؟
چه بی فکریست این عشق
که نمی سنجد و بی مقدمه می آید
و جا خوش می کند
و می ماند
چه دیوانه ایم من که پایِ این بی فکری می ایستم
عاشقت می مانم
و مسافری می شوم که در ایستگاه می ایستد
و چشمانش به دربِ ورودی خشک می شود
تا بیاید؛ دستش را بگیرد
و بی هیچ حرفی از هرچه رفتن است
دورش کند
تقصیرِ ما نبود
مقصرِ لبخندِ تو بود
که در تمامِ خواب و بیداری و رویایِ من
از همان وقت که عشق را فهمیدم
که عشق را خواستم
پیدا بود تو؛ تنها تقصیرت این است که
همان رویایِ منی
من؛ تمامِ تقصیرم این است که
همه ی زندگی را خلاصه می کنم در تو
که می خندم برایِ تو
می بوسم برایِ تو
و آغوش تنها آغوشِ تو
و این
دنیایِ ما را از هم دور می کند
دور...
عادل دانتیسم
برچسب ها : عادل , دانتیسم , عاشقانه , دلنوشته , عکس نوشته , تلخ نوشته ,
دسته : دلنوشته , شعرهای عاشقانه , شاعران معاصر , عادل دانتیسم , تلخ نوشته , ,

به گمانم حواست به پاییز نیست
آمده است..
خیالم راحت است که
دیگر شمعدانی ها گل نمی دهند
و من بهانه ای دارم که به دلم بگویم
می خواست از این حوالی گذر کند دلم جان
اما...
آخر او تنها نشانه ی شمعدانی ها را دارد
تو هم نگرانِ چیزی نباش
خیالت تا می تواند در من پرسه می زند
فردا دستش را می گیرم
با هم به خیابان می رویم
زیرِ باران .. رویِ برگهایِ پاییزی
قدم می زنیم
خیالت برایم از تو می گوید
من برایش از تو می گویم
و به این همه دیوانگی می خندیم
بلند
بلند
بلند
عادل دانتیسم
برچسب ها : عادل , دانتیسم , عاشقانه , دلنوشته , تلخ نوشته ,
دسته : دلنوشته , ,

مواظب رایحه حرفهایمان باشیم ؛
حرفها رایحه دارند ، بو دارند ،عطر دارند …
رایحه حرفهایمان تا ساعتها روی جان و تن می نشیند …
تا مدتها در فضا میماند ….
تا سالها در خاطره ها جا خوش میکند …
عطر حرفهایمان ، هر چه باشد تند و تلخ، گرم و
شیرین، تیز و شورانگیز ،آرام و روح انگیز و…
ما را، در خاطره ها به یاد می آورد…..
شمیم رایحــه حرفهــایـت را انتخـاب کن؛
بــدان که بــه یــاد میمــاننـــد…!
برچسب ها : عاشقانه , دلنوشته ,
دسته : دلنوشته , شعرهای عاشقانه , شاعران معاصر , عادل دانتیسم , عکس نوشته , ,

گاهی دلت تنگ می شود
تنگ
تنگ
تنگ
آنقدر تنگ، که دیگر اسمش دل نیست
شاید نقطه ای جا مانده،
از خاطراتی دود شده باشد، در اعماق وجودت
که روزی نامش دل بود و تنگ می شد!
عادل دانتیسم
برچسب ها : عادل , دانتیسم , عاشقانه , دلنوشته , عکس نوشته , تلخ نوشته ,
دسته : دلنوشته , شعرهای عاشقانه , شاعران معاصر , امید صباغ نو , عکس نوشته , ,

حســود نیســتم امــا کســـی به غیر خودم
غلط کـند که بخواهـــد رقیــب من باشــد
به هرکســی که شبیه تونیســت بدبیـــنم
اجــازه هست که عشقت نصیب من باشد ؟؟
امید صباغ نو
برچسب ها : امید , صباغ نو , شعر , عاشقانه , معاصر , عکس نوشته ,
دسته : دلنوشته , شعرهای عاشقانه , شاعران معاصر , عادل دانتیسم , ,

ﻣﻦ ﻣﯽ ﺩﺍﻧﻢ !
ﺗﻮ ﯾﮏ ﺭﻭﺯ
ﺩﺭ ﻫﺠﻮﻡِ ﺍﯾﻦ ﺭﻭﺯﻣﺮﮔﯽ ﻫﺎ
ﭘﺎ ﻣﯽ ﮔﺬﺍﺭﯼ
ﺩﺭﺳﺖ ﻭﺳﻂِ ﺧﺴﺘﮕﯽ ﻫﺎﯾﻢ
ﻫﻤﺎﻧﯽ ﻣﯽ ﺷﻮﯼ
ﮐﻪ ﻫﯿﭽﮑﺲ ﺣﺘﯽ
ﺍﯾﻦ ﺭﻭﺯﻫﺎ ﻧﻤﯽ ﺧﻮﺍﻫﺪ
ﺑﻪ ﺭﻭﯾﺎﻫﺎﯾﺶ ﺭﺍﻩ ﺑﺪﻫﺪ
ﯾﮏ ﺁﺩﻡِ ﺳﺎﺩﻩ
ﮐﻪ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ ﺩﯾﻮﺍﻧﻪ ﯼ
ﺍﺧﻢ ﻫﺎﯼِ ﺳﺎﺧﺘﮕﯿﺶ ﺷﺪ
ﮐﻪ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ ﺑﺮﺍﯼِ ﺷﻨﺪﯾﻦِ ﺻﺪﺍﯾﺶ
ﻫﻤﻪ ﯼ ﺭﻭﺯ ﺭﺍ ﺳﮑﻮﺕ ﮐﺮﺩ
ﮐﻪ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ ﺳﺮ ﺑﺮﮔﺮﺩﺍﻧﺪ ﺍﺯ ﺗﻤﺎﻡِ ﻏﺮﯾﺒﺎﻧﻪ ﻫﺎ
ﺑﻪ ﺷﻮﻕِ ﺩﯾﺪﻥِ ﭼﺸﻤﺎﻥِ ﺁﺷﻨﺎﯾﺶ
ﯾﮏ ﺁﺩﻡِ ﺳﺎﺩﻩ
ﮐﻪ ﺍﯾﻦ ﺭﻭﺯﻫﺎ
ﺑﺮﺍﯼِ ﺑﻮﺩﻧﺶ
ﺩﺍﺭﻡ ﺯﻣﺴﺘﺎﻥ ﺭﺍ
ﺑﻪ ﺍﻃﻤﯿﻨﺎﻥِ ﺑﻬﺎﺭ ﮔﺮﻡ ﻣﯽ ﮔﺬﺭﺍﻧﻢ
عادل دانتیسم
برچسب ها : عادل , دانتیسم , عاشقانه , دلنوشته , شاعران , معاصر ,
دسته : دلنوشته , شعرهای عاشقانه , شاعران معاصر , عادل دانتیسم , ,

عشق یعنی
ساعتِ دیدار که رسید
خانه را که هیچ
شهر را
مرتب کنی
یعنی هرچه می بافی
برای انداختن دور گردن لب هایت
برای گرم کردن ثانیه های با او
وقتی میگویی
سلام!
همه اش باهم شکافته شود
یعنی باز و بستن چشمهایت
برای ماندن در ناباوری آنکه
روبه رویش نشسته ای
عشق یعنی
حتی اگر این دیدار
در یک جمع شلوغ باشد
و او اصلا
از فکرش هم عبور نکند
که تو آنجا نشسته ای و در دلت
رخت آغشته به نفس هایش را
میشوری
یعنی هرکه صدایت کرد
بارها و بارها نامت را که گفت
حواست نباشد
اما تا نام او را کسی صدا کرد
انگار که تو را صدا کرده باشند
همه ی حواست را جمع صدا کنی
تا ببینی که بود، چه کار داشت
عشق یعنی
بیچاره ای شوی
که تمام چاره در دستان کسی باشد
که دست هایش
آن طرف میز محکم فنجان قهوه اش را چسبیده
عشق عشق عشق!
سه حرف
با تمام معجزات ممکن
که از تو دیوانه ای میسازد
ستودنی...
عادل دانتیسم
برچسب ها : عادل , دانتیسم , عاشقانه , دلنوشته , شاعران , معاصر ,
دسته : دلنوشته , شعرهای عاشقانه , شاعران معاصر , عادل دانتیسم , ,

بیا یک قول به خودت بده
بگوهرکس که پای رفتن داشت
بگذار برود
هرکس که کلامش
کلامت را برید
از زندگیت ببری
قدمهایش را
بیا و قول بده
انقدر خالی شود اطرافت از
آدمهایی که هیچ هم قرار نیست
برایِ لحظه هایت باشند
چون نمیخواهند که باشند
میدانی
گاهی هیچ نیاز نیست کسی
با کلام بگوید که نمیخواهد
همینکه تردید به جانت انداخت
یعنی نباید باشد
به همین سادگی
بیا و قول بده
انقدر لبخند کنار بگذاری
تا وقتی او که باید آمد
از سربی حوصلگی
پس نزنی.
دل نشکنی
به خودت قول بده.
عادل دانتیسم
برچسب ها : عادل, دانتیسم, عاشقانه, دلنوشته,شاعران , معاصر ,
دسته : دلنوشته , شعرهای عاشقانه , شاعران معاصر , عادل دانتیسم , ,

بگذار بگویم
بغض که می کنی
گریه ام می گیــرد
خنده ات که بگیــرد
حالم از همیشه بهتر است ...
می بینی زندگی ام را !!!؟
به دلت بند است
بنــد دلـم ...
عادل دانتیسم
برچسب ها : عادل , دانتیسم , عاشقانه , دلنوشته , عکس نوشته , تلخ نوشته , ,
دسته : دلنوشته , شعرهای عاشقانه , شاعران معاصر , عادل دانتیسم , ,

تنها زیر چتر نگاه توست
که بغض دلم نمیگیرد
بیا غصه هایمان را تقسیم کنیم
دوتا من، هیچی تو
دید من هنوز هم خسیسم؟
عادل دانتیسم
برچسب ها : عادل , دانتیسم , عاشقانه , دلنوشته , عکس نوشته , تلخ نوشته , ,